برچسب: محتوای نشریه پیش شماره

هرآنچه باید درباره هوش هیجانی بدانید

هر آنچه باید درباره هـوش هیجــانی بدانید

موسسه رشد سرمایه انسانی ایرانیان (رسا) هوش هیجانی چیست؟ همه ما  قصه کسی را که بسیار باهوش بود، اما به علت نداشتن «روابط عمومی» خوب، نمی‌توانست در کار پیشرفت زیادی بکند، شنیده‌ایم. احتمالا کسی را که از نظر فکری استعداد خاصی نداشت، ولی به تدریج به رتبه‌های بالا رسید هم می‌شناسیم. چگونه می‌توانیم ناکامی یکی و موفقیت دیگری را توجیه کنیم؟ هوش؟ تجربه‌های گذشته؟ تخصص؟ پشتکار؟ تدبیر؟ پژوهش‌های دو دهه اخیر حاکی از آن است که موفق‌ترین کارکنان سازم‌آن‌ها به طرز عجیبی شبیه هم هستند_تمامی ‌آن‌ها هوش هیجانی  دارند. این یک باور عمومی است که کارمندان احساسات خود را باید در خارج از محل کار خود بگذارند. «این قدر حساس نباش» و «مسئله را شخصی نکن» عباراتی هستند که غالبا توسط روسا یا همکاران  به همکاری که آشکارا به خاطر موضوعی کاری، ناراحت شده است، گفته می‌شود. اما در 20 سال گذشته، پژوهش‌های زیادی انجام شده که نشان می‌دهند، احساساتُ بخشی طبیعی از فرایند تصمیم‌گیری هستند و نباید به ‌آن‌ها بی‌اعتنایی شود. در اوایل دهه 1990 ، دو روانشناس با نام‌های پیتر سالووی1 و جک مایر2، اولین کسانی بودند که اظهار کردند، افراد از نظر قدرت درک، فهم و استفاده از احساساتشان با هم تفاوت دارند. ‌آن‌ها این تفاوت را هوش هیجانی نامیدند. مفهوم به کارگیری هوش هیجانی در محل کار، بعدها توسط دنیل گلمن3 در کتاب‌هایش هوش هیجانی (1995) و کار با هوش هیجانی (1998) ، رایج شد. گلمن به فهم شایستگی‌های هوش هیجانی که به عملکرد بهترکمک می‌کنند، علاقه‌مند بود. بین پژوهشگران دانشگاهی (مانند جان مایر و پیتر سالووی)  و متخصصان (مثل دنیل گلمن و روون بارآن4) درباره اینکه چه شایستگی‌هایی باید در تعریف هوش هیجانی گنجانده شود، اختلاف نظر وجود دارد. در این مقاله بر تعریف هیچ یک از افراد از هوش هیجانی تاکید نشده و ترکیبی از نظرات مختلف ارائه گردیده است. تعاریف و مدل‌های متنوعی برای هوش هیجانی وجود دارد که طی سال‌ها شکل گرفته‌اند، اما می‌توانی به شکل کلی هوش هیجانی را اینگونه تعریف نمود: «توانایی ما در شناخت احساسات خودمان و دیگران برای کنترل عواطف در خودمان و سایرین». شایستگی‌های هوش هیجانی عبارتند از: * خودشناسی * ‌خودکنترلی * انگیزش * آگاهی اجتماعی * مهارت‌های اجتماعی این مقاله برای هر کسی که به دنبال فهم مبانی هوش هیجانی با هدف بهبود توانمندی‌ها است، بسیار مناسب است. مربی یا آموزش دهنده‌ای که می‌خواهد هوش هیجانی سایرین را توسعه دهد نیز از این مقاله می‌تواند به خوبی استفاده کند. شما در این مقاله خواهید آموخت که چگونه: * هوش هیجانی با عملکرد شغلی ارتباط دارد * مغز ما هوش هیجانی را کنترل می‌کند * هوش هیجانی خود و دیگران را ارزیابی کنید * شایستگی‌های هوش هیجانی را توسعه دهید * هوش هیجانی یک تیم را ارزیابی کنید و توسعه دهید اهمیت هوش هیجانی بسیاری از مردم عقیده دارند که هوش هیجانی صرفا به معنی «مهربان بودن» یا کنترل «احساسات» است. اما این دیدگاه، دیدگاهی محدود است. در اصل، هوش هیجانی درباره درک خود و رابطه با دیگران است. هر کس که بخواهد در سازمان خود به مقام بالاتری برسد، ناچار است با افراد بیشتری سروکار داشته باشد. وقتی به سمت‌های رهبری می‌رسید، بدون شک نحوه ارتباط با دیگران به اندازه مسائلی همچون بودجه‌ریزی مهم است. هوش هیجانی به سایر استعدادهای مدیریتی مانند مدیریت تعارضات و مذاکره هم کمک می‌کند. حتی اگر نخواهید به جایگاهی مدیریتی برسید، پژوهش‌های دو دهه اخیر حاکی از آن است که داشتن و به کار بستن شایستگی‌های هوش هیجانی، تاثیری مثبت بر عملکرد شغلی دارد. چه کسی واقعا وجود دارد که نخواهد تعامل بهتری با همکارانش داشته باشد؟ یافته‌های مهم هوش هیجانی دنیل گلمن و بسیاری از پژوهشگران دیگر، داده‌های مربوط به صدها سازمان را در طیف وسیعی از موقعیت‌های شغلی تحلیل کردند. برخی از یافته‌های مهم مطالعات ‌آن‌ها موارد زیر هستند: * نقش شایستگی‌های هیجانی در کمک به برتری شغلی، بسیار مهم‌تر از عقلانیت و تخصص صرف است. * شایستگی‌های هوش هیجانی برای کسانی که مایل به بالا رفتن از نردبان سازمان هستند، یک مزیت رقابتی است، زیرا ‌آن‌ها ?? تا ?? درصد شایستگی‌هایی را که باعث تمایز رهبران برجسته از متوسط  می‌شوند، تشکیل می‌دهند. * موفق‌ترین شرکت‌های جهان، توسط رهبرانی اداره می‌شوند که نگرش‌هایی مبتنی بر اعتماد به نفس، خویشتن‌داری، نتیجه‌گرایی، همدلی و کار تیمی-که همگی مولفه‌هایی از هوش هیجانی هستند- از خود نشان می‌دهند. * چه در یک شرکت مشاوره‌ای چند ملیتی باشید و چه نماینده فروش لوازم آرایشی، درجات بالای هوش عاطفی در «نتیجه نهایی» تاثیر دارد. * مدیرانی که اثربخشی کمی دارند، غالبا فاقد قدرت عاطفی هستند. ‌آن‌ها نسبت به شنیدن و دیدن واقعیت یک موقعیت و بعد اقدام برای مقابله سازنده با آن، بی‌میل هستند. * وقتی صحبت از هوش هیجانی می‌شود، به نظر می‌رسد که زنان و مردان به میزانی نسبتا مساوی دارای آن هستند، هرچند که ظاهرا زنان به طور چشمگیری مهارت‌های بین فردی بیشتری و مردان درک عمیق‌تری از خود دارند. چرا هیجان‌زده می‌شویم هوش هیجانی ما، حاصل ارتباطات بین سیستم‌های عصبی است که مسئول عقل و احساسات هستند. مدارهای مغزی ما از ناحیه جلوی سر شروع و تا بادامک مغز (آمیگدل) واقع در دو طرف مغز میانی، ادامه دارند. این ناحیه لیمبیک (کناره‌ای) مغز، در لحظات احساسات شدید مانند اضطراب، ناامیدی یا ترس، در واقع نسبت به سایر قسمت‌های مغز، قوی‌تر است و در حقیقت می‌تواند از توانایی استدلال و حل مسئله ما به نفع خود استفاده کند. در حالی که بادامک مراقب علائم خطر است، لوب‌های جلوی سر، توانایی مهار امیال بادامک را دارند تا واکنش ما در موقعیت‌های بالقوه تهدیدآمیز، سنجیده‌تر و بامهارت‌تر باشند. چالش این است که بادامک را پیش از اینکه بر لوب‌های ‌جلوی سر مسلط شود، «مهار کنید».   تعاریف شایستگی هوش هیجانی هوش عاطفی داشتن، شامل دو گروه شایستگی است: فردی و اجتماعی. هر شایستگی مهارت‌ها و رفتارهای مخصوص به خود دارد. شناخت این شایستگی‌ها برای فهم و ایجاد هوش هیجانی، حائز اهمیت است. شایستگی فردی (خود) این مهارت‌ها بر شما و اینکه چقدر خود را می‌شناسید، تمرکز دارند.  خودشناسی شناخت حالات درونی، اولویت‌ها، منابع و احساسات فردی. این موارد مهارت بنیادین هوش هیجانی هستند. آگاهی عاطفی: شناخت عواطف و تاثیرات ‌آن‌ها خودارزیابی صحیح: شناخت نقاط قوت و ضعف اعتماد به نفس: داشتن حس قوی نسبت به ارزش و توانایی‌های شخصی خودکنترلی مدیریت حالات درونی، تکانه‌ها و منابع خویشتن‌داری: کنترل عواطف مخرب و تکانه‌ها قابل اعتماد بودن: حفظ استانداردهای صداقت و شرافت وظیفه‌شناسی: پذیرش مسئولیت عملکرد فردی انطباق پذیری: داشتن انعطاف در مدیریت تغییر نوآوری: سازگاری با ایده‌ها، رویکردها و اطلاعات جدید  انگیزش فهم تمایلات عاطفی که دستیابی به اهداف را هدایت یا تسهیل می‌کند. داشتن میل به موفقیت: تلاش برای بهبود یا تحقق استاندارد برتری متعهد بودن: حمایت از اهداف گروه یا سازمان مبتکر بودن: آماده بودن برای استفاده از فرصت‌ها خوش‌بینی: اصرار بر دنبال کردن اهداف به رغم موانع و مشکلات   شایستگی اجتماعی (سایرین) این مهارت‌ها بر اینکه شما چقدر با مردم تعامل دارید و ‌آن‌ها را درک می‌کنید، تمرکز دارند.  آگاهی اجتماعی آگاهی از احساسات، نیازها و علایق دیگران. همدلی: داشتن علاقه جدی به دیگران و نشان دادن اینکه شما به ‌آن‌ها اهمیت می‌دهید. درک سایرین: درک احساسات، دیدگاه‌ها و علایق دیگران.
توسعه سایرین: درک نیازهای توسعه‌ای دیگران و تقویت توانمندی‌های ‌آن‌ها تمایل به خدمت‌رسانی: پیش‌بینی، تشخیص و ‍پاسخگویی به نیازهای مشتریان استفاده از تنوع: خلق فرصت از طریق انواع مختلف مردم آگاهی سیاسی : استنباط روند عاطفی و روابط قدرت در یک گروه مهارتهای اجتماعی مورد پسند دیگران قرار گرفتن. تاثیرگذاری: برخورداری از شیوه‌های موثر اقناع برقراری ارتباط: گوش فرادادن آشکار و ارسال ‍پیام‌های قانع‌کننده مدیریت تعارض: مذاکره و حل اختلاف رهبری: الهام بخشیدن و راهنمایی افراد یا گروه‌ها عاملیت تغییر: آغاز یا مدیریت تغییر ایجاد رابطه: ایجاد روابط مهم مشارکت و همکاری: کار با دیگران در جهت اهداف مشترک قابلیت‌های تیمی: ایجاد هم‌افزایی گروهی   ارزیابی هوش هیجانی اگر نتایج مطالعات حاکی از آن است که برخورداری از هوش هیجانی بالا، عملکرد شغلی چشمگیری را در بسیاری از شغل‌ها از جمله مدیریت و مشاغل حرفه‌ای، نشان می‌دهد، آیا افراد و سازم‌آن‌ها نمی‌خواهند از پیشرفت و بهبود مستمر شایستگی‌های هوش عاطفی خود اطمینان حاصل کنند؟ البته که می‌خواهند! ولی این پاسخ صریح با شک‌هایی همراه است، از جمله اینکه: * آیا شایستگی‌های هوش هیجانی را به شکل عینی می‌توان اندازه‌گیری کرد؟ (در مقایسه با آزمون استاندارد شده IQ) * آیا یک فرد را می‌توان آموزش داد یا تربیت کرد تا همدل‌تر، با اعتماد به نفس بیشتر، خودآگاه‌تر و موارد دیگری از این قبیل بشود؟ مطمئن باشید که طی این سال‌ها، پیشرفت‌های زیادی در زمینه ارزیابی هوش هیجانی صورت گرفته است. استادان دانشگاه و محققان ممکن است در مورد اینکه مولفه‌های هوش هیجانی، دقیقا چه هستند، اختلاف نظر داشته باشند، اما همگی اتفاق نظر دارند که هوش هیجانی قابل اندازه‌گیری است. ارزیابی‌های هوش هیجانی، دقیقا درک عاطفی خودتان (بینش) و توانایی شما برای کنترل موثر مسائل عاطفی را می‌سنجند. همچنین ‌آن‌ها مهارت شما در ارتباطات بین فردی، مانند «درک» دیگران و کار کردن با ‌آن‌ها برای دستیابی به نتیجه مورد نظر را ارزیابی می‌کنند. شناخت نقاط ضعف و قوت خودتان نشان می‌دهد که شما کجا هستید و در چه جاهایی نیاز به بهبود دارید و باعث خودشناسی می‌شود. روش‌های ارزیابی هوش هیجانی اگر شما قصد دارید که یک مربی یا فرد متخصص، شایستگی‌های هوش هیجانی شما را ارزیابی کند، باید روش‌های ارزیابی آن را بشناسید. همچنین اگر قصد دارید که مربی هوش هیجانی فردی دیگری شوید،  می‌توانید از فهرست زیر استفاده کنید. * مشاهده: به رفتار فرد و تاثیر آن بر دیگران در کار یا موقعیت‌های اجتماعی، توجه کنید. * مصاحبه‌های رویداد رفتاری: یک مصاحبه خاص طراحی کنید که از فرد می‌خواهد تا به زبان خودش آنچه را که در موقعیتی خاص، گفته، فکر یا احساس کرده و یا انجام داده، بیان کند. * بازخورد شبیه‌سازی: از فرد بخواهید که در یک موقعیت موردی شرکت کند که پس از آن در مورد نقش و رفتار او به وی بازخور داده می‌شود. * پیمایش: از پرسش‌نامه‌های کاغذی یا آنلاین استفاده کنید که شایستگی فرد را ارزیابی می‌کنند و کنشی را که فرد در موقعیت‌های خاص باید انجام دهد، شرح می‌دهند. برای استفاده از بسیاری از ارزیابی‌های پیچیده‌تر، نیاز به اخذ گواهینامه از مربیان داخلی یا خارجی است. ابزار بازخورد ارزیابی رسمی‌تر، پرسش‌نامه شایستگی هوش هیجانی هی/ مکبر7 (ای سی آی) است که به همراه جزوه‌ای به نام مشاور توسعه عرضه می‌شود که مطالبی برای توسعه (در قالب کتاب، مقاله و فیلم) عرضه می‌کند و فعالیت‌های توسعه‌ای ضمن خدمتی را ارئه می‌کند که برای بهبود هر یک از شایستگی‌های هوش هیجانی که ارزیابی می‌شوند، قابل استفاده است. ابزار مفید دیگر، کتاب فشرده هوش هیجانی8 نوشته تراویس برادبری9 و جین گریوز10 است.  این کتاب، برای ارزیابی آنلاین، لینکی دارد که سریع، غیررسمی و مقرون به صرفه است. پیش از اینکه به سراغ یکی از ابزارهای ارزیابی پیچیده‌تر بروید، این مقاله، نقطه شروع خوبی است. برای اطلاع بیشتراز ابزارهای ارزیابی هوش هیجانی، قسمت «ابزارهای ارزیابی هوش هیجانی» را بخوانید. استفاده از ارزیابی‌هایی با چند ارزیاب ارزیابی‌هایی که مبتنی بر یک مدل خاص شایستگی هوش هیجانی هستند، بازخوردی دقیق و هدف‌مند از نقاط قوت و ضعف هوش هیجانی شما ارائه می‌کنند. بیشتر ارزیابی‌ها هم برای خودارزیابی و هم برای ارزیابی‌های با چند ارزیاب (ارزیابی 360 درجه از طریق روسا، زیردستان مستقیم، همکاران و سایرین) تهیه می‌شوند. وقتی شایستگی‌های هوش هیجانی را اندازه‌گیری می‌کنید، استفاده از ارزیابی چند ارزیابه به دلایل زیر، ایده خوبی است: * ممکن است از نقاط قوت و ضعف خود، خیلی آگاه نباشید یا ارزیابی عینی و درست شایستگی‌های هوش هیجانی برایتان دشوار باشد. * حتی اگر در ارزیابی واقع‌بینانه خودتان، ماهر باشید، سایرین دیدگاه متفاوتی نسبت به رفتار شما دارند. با فرض اینکه ارزیابی‌ها توسط افرادی انجام می‌شوند که به طور منظم با شما تعامل دارند، دیدگاه 360 درجه، نیمرخی ترکیبی از شایستگی‌های هوش هیجانی شما ارائه می‌دهد. هر روشی که انتخاب کنید، بسیار مهم است که در مورد آنچه که قصد ارزیابی آن را دارید، شفاف باشید. رابرت کاباکوف11 از گروه پژوهش‌های مدیریتی، یک شرکت ارزیابی، درباره اندازه‌گیری هوش هیجانی و شیوه‌های رهبری، می‌گوید: «معیارهای اندازه‌گیری هوش هیجانی به ما کمک می‌کنند تا توانایی یک فرد را برای فهم و کنترل زندگی عاطفی درونی خود و عواطف دیگران  و در نتیجه به دست آوردن نتایج بین فردی مورد نظر، بسنجیم. اما، هوش هیجانی، سبک‌های رهبری را که برای اثربخشی سازمانی از جمله چشم‌انداز استراتژیک، تفویض اختیار موثر و پی‌گیری‌های مدیریتی، اهمیت دارند، مستقیما ارزیابی نمی‌کند.» ابزارهای ارزیابی هوش هیجانی سازم‌آن‌های زیادی وجود دارند که ابزارهای ارزیابی هوش هیجانی را عرضه می‌کنند. در اینجا ما به سه مورد که توسط پژوهشگران مشهور این حوزه، طراحی شده‌اند، می‌پردازیم. ای.کیو-آی12 (پرسش‌نامه بهره هیجانی): این پرسش‌نامه که توسط روون بار-آن طراحی شده، ابزاری خوداظهاری است که در آن، نمره حاصل نحوه پاسخگویی شما به 133 پرسشی است که در این ابزار وجود دارد. این ابزار ارزیابی، مهارت‌های مربوط به توانایی‌های درون‌فردی و بین‌فردی و همچنین سازش‌پذیری، مدیریت استرس و زمینه‌های خلق و خوی عمومی مانند خوش‌بینی و شادی را اندازه‌گیری می‌کند. ایکیو-آی برای اهداف انتخاب فرد و پیشرفت شغلی، بسیار مناسب است. ای.اس.سی.آی13 (پرسش‌نامه شایستگی هیجانی و اجتماعی): این پرسش‌نامه که توسط دنیل گلمن و ریچارد بویاتزیس14 با مشارکت هی‌گروپ15، تهیه شده، یک ابزار ارزیابی  360 درجه است که پاسخ‌های گروهی را که شما از ‌آن‌ها دعوت کرده‌اید تا در مورد عملکرد شما با توجه به میزان هوش هیجانی‌تان، بازخورد دهند، جمع‌آوری می‌کند. این ابزار مطابق با مدل هوش هیجانی گلمن است و برای ارزیابی شایستگی‌ها در چهار حوزه خودشناسی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی و مهارت‌های اجتماعی طراحی شده است. ای اس سی آی، برای توسعه فردی و سازمانی، بسیار مناسب است. ام.اس.سی.ای.آی.تی16: نام این ابزار از طراحان آن، جان مایر، پیتر سالووی و دیوید کاروسو (آزمون هوش هیجانی مایر، سالووی، کاروسو17) گرفته شده است. این ابزار که تا حدی با یک ارزیابی تفاوت دارد، در واقع یک آزمون است که نمره شما بر اساس انتخاب بهترین پاسخ برای هر پرسش، تعیین می‌شود. این آزمون، توانایی‌های شما در درک احساسات، به کارگیری ‌آن‌ها برای تسهیل تفکر، فهم احساسات و کنترل ‌آن‌ها را اندازه‌گیری می‌کند. ام اس سی ای آی تی به خصوص برای سنجش توانایی یا عدم توانایی شما در درک احساسات دیگران مفید است. برگرفته از استفاده از هوش هیجانی در محیط کار، نوشته جف فلدمن و کارل میول، انتشارات ای اس تی دی، 2007 کاباکوف ارزیابی‌های ترکیبی از یک فرد را برای سنجش هوش هیجانی، سبک‌های رهبری و انگیزه‌ها توصیه می‌کند تا تصویری کامل از توانایی‌های یک شخص به دست آید. فرایند بازخورد هوش هیجانی گزارش‌های بازخورد از ارزیابی‌های هوش هیجانی، هم به شایستگی‌های خاص هوش هیجانی که قوی هستند و هم به مواردی که نیاز به بهبود دارند، اشاره می‌کنند. مثلا ممکن است متوجه شوید که در حوزه «همدلی» بسیار بامهارت، اما فاقد «اعتماد به نفس» هستید. همچنین شاید کشف کنید که توسط گروه‌های ناظر مختلف به یک شکل دیده نمی‌شوید یا اینکه تلقی شما از رفتار خودتان با تلقی دیگران تفاوت دارد. وقتی که بازخورد ارزیابی هوش هیجانی، خوب مدیریت نشود، ممکن است به مقاومت در برابر یادگیری و تغییر منجر شود. شایستگی‌های هوش هیجانی با «اعتماد به نفس» شخص، شدیدا رابطه دارند. بنابراین اگر فرایند بازخورد با حساسیت و مهارت مدیریت نشود، ممکن است افراد برای یادگیری، موضعی تدافعی و مخالف به خود بگیرند. در بیشتر فرایندهای توسعه‌ای موفق، شرکت کنندگان با یک مربی آموزش دیده یا تسهیلگر کار می‌کنند تا به ‌آن‌ها برای تفسیر ارزیابی‌های بازخوردی کمک کند و تمرکز هر فعالیت آموزشی و توسعه‌ای را شناسایی کنند. توسعه شایستگی‌های هوش هیجانی درست است که برخی از افراد با هوش هیجانی بیشتری نسبت به دیگران زاده شده‌اند، اما هر کسی می‌تواند شایستگی‌های هوش هیجانی خود را ایجاد کند. در حقیقت، داده‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهند هوش هیجانی با افزایش سن ما بهبود می‌یابد-که به آن پختگی می‌گویند. ولی مردم غالبا از شنیدن این حرف که هوش هیجانی ‌آن‌ها نیاز به بهبود دارد، خوشحال نمی‌شوند، چون هوش هیجانی رابطه تنگاتگی با هویت دارد. هیچ کس دوست ندارد که به او گفته شود، رفتارش ایراد دارد. مساله را شخصی نکنید! عادت‌های ارتباطی که به مرور زمان کسب می‌کنیم، با ادراک ما از موفقیت خودمان رابطه دارند و ممکن است انتظار داشته باشیم که دیگران هم «با آن کنار بیایند». وقتی کسی می‌گوید که ما نیاز داریم تا یاد بگیریم چطور خشم خود را کنترل کنیم یا در بازخورد دادن به دیگران، کمتر رک باشیم، او نه تنها عادت‌ها و رفتارهایی را که بخشی از وجود ما را تشکیل می‌دهند، بلکه آنچه را که دیگران هنگام تعامل با ما انتظار دارند، زیر سوال می‌برد. برای اینکه واقعا هوش هیجانی خود را بهبود بخشید، باید ابتدا یاد بگیرید بازخوردها را شخصی نکنید. مهم نیست که هوش هیجانی یک فرد، چقدر خاص باشد، ما همگی ایراداتی داریم که باید روی ‌آن‌ها کار کنیم. انگیزه‌ بهبود داشته باشید داشتن انگیزه کافی کمک می‌کند تا میل به بهبود هوش هیجانی را تحریک کنیم. انگیزه شما ممکن است برای * افزایش اثربخشی در کار با دیگران * افزایش پتانسیل برای ارتقاء * تحقق ارتباطات فردی موفق‌تر * بهبود یک ارزیابی عملکرد بد باشد اگر کسی از بازخورد یک رئیس یا شخص مهم دیگر آزرده شده باشد یا به خاطر تهدید یا ترس از زیان، به فکر تغییر بیافتد، این انگیزه تغییر، احتمالا دوام نخواهد داشت. نکته مهم در مورد انگیزش، جذابیت آن برای شخص است. چهار انگیزه اصلی تغییر عبارتند از: * پول * قدرت * مقام * شهرت چه چیزی باعث انگیزش شما می‌شود؟ اگر به دنبال ایجاد تغییر در یک گروه هستید، انگیزه هر فرد را پیدا کنید. تغییری که به واسطه آنچه که فرد به دست می‌آورد، ایجاد شود، احتمال دوامش خیلی بیشتر است. واکنش‌های خود را تمرین کنید یکی از استراتژی‌های مهم توسعه هوش هیجانی برای غلبه بر عادت‌های کهنه رفتاری، انجام تمرین‌های ذهنی است. این کار فرایندی است که روش بهتری را برای اقدام در زندگی واقعی، تجسم می‌بخشد. با مهیا کردن موقعیت و تصور رفتاری متفاوت و موثرتر، قسمت ‌جلوی سر به شدت بر این الگوهای جدید متمرکز می‌شود. بدون تمرین این واکنش‌های متفاوت، شخص همان کارهای عادی، قدیمی و بی‌حاصل را انجام خواهد داد. مثلا بروس (رهبر تیمی که با رئیسش برخورد داشت)، پیش از جلسه با همکاران یا مدیران ارشد، می‌توانست شخصی را تصور کند که چیزی می‌گوید که می‌تواند توانایی‌های او را زیر سوال برد و به عصبانیت او منجر شود. بروس از طریق تصور ذهنی این برخورد، خودش را برای واکنشی سنجیده‌تر، آماده می‌کرد. واکنش‌های خود را تمرین کنید و وقتی یک برخورد ‍پیش می‌آید، این مراحل را طی کنید: * به نحو جدی و موثر گوش کنید تا ماهیت اصلی گفته یا سوالی را که ‍پرسیده می‌شود، درک کنید * سوالاتی بپرسید که ابهامات را از بین ببرد * هنگام صحبت کردن آن شخص، کلامش را قطع نکنید * با درک دیدگاه طرف مقابل، تلاش کنید که به جای گرفتن موضع دفاعی، واقع‌بین باشید. دیدگاه مثبت با تامل در مورد نحوه مدیریت موقعیت‌هایی که در گذشته تجربه کرده‌اید و دردسرآفرین بوده‌اند، توانایی خود را برای یادگیری مهارت‌های جدید، بهبود ببخشید. سال‌ها، مربیان ورزشی از این استراتژی «دیدگاه مثبت» برای قهرمانان ورزشی استفاده می‌کردند تا به ‌آن‌ها کمک کنند موفقیت در رقابت‌ها را تجسم کنند. سلول‌های مغزی‌ای که برای تمرین ذهنی استفاده می‌شوند، همان سلول‌های مغزی‌ای هستند که در یک موقعیت واقعی ‌استفاده می‌شوند، از این رو، تمرین ذهنی ارتباطات مغزی را تقویت می‌کند. از یک دوست کمک بخواهید می‌توانید از یک مربی یا «دوست» در محل کار خود، بخواهید تا رفتار شما را مشاهده کند و بلافاصله به شما بازخورد دهد. صرف نظر از نوع فعالیت، اگر شما قصد دارید رفتارهای جدید را تجربه کنید، لازم است که راهی برای گرفتن بازخورد از دیگران در مورد میزان پیشرفت خود پیدا کنید. همیار هوش هیجانی شما لازم نیست که حتما یک دوست باشد. در حقیقت، غالبا بهتر است همیاری داشته باشید که از نظر عاطفی به او وابسته نیستید. اگر با «مربی» منتخب خود، خیلی دوست باشید، ممکن است او تمایل نداشته باشد که به شما بازخوردهای سازنده بدهد و احتمالا فقط چیزهایی را به شما خواهد گفت که دوست دارید بشنوید. باید به دنبال شخصی باشید که روزانه با او تعامل دارید و می‌دانید که به شما بازخوردهای صادقانه، صریح و به موقع می‌دهد. بر بازگشت‌ رفتارهای گذشته غلبه کنید به خاطر داشته باشید که کار روی هوش هیجانی، فوق‌العاده دشوار است، چون متضمن اصلاح رفتارهایی است که با شما عجین شده‌اند. بازگشت این رفتارها، طبیعی است. مهم این است که ناامید نشوید و بر اهدافتان متمرکز بمانید. به تلاش خود ادامه دهید تا به تدریج رفتارهای شما بهبود یابد و بازگشت‌ها کم و کمتر شوند. قسمت «داستانی درباره هوش هیجانی موفق» که تلاش زنی را برای بهبود هوش هیجانی، شرح می‌دهد مطالعه کنید. علل ناموفق بودن آموزش متاسفانه از نظر بسیاری از ما که در حوزه آموزش و توسعه هستیم، برنامه‌های آموزشی‌ای که برای یاددهی طیف وسیعی از فعالیت‌های هوش هیجانی طراحی شده‌اند، تاثیر بلند مدت کمی دارند. برخی از دلایلی که سبب می‌شوند این برنامه‌های آموزشی کلی و یک‌شکل هوش هیجانی، ناموفق باشند، عبارتند از: * رهبرانی که برای این برنامه‌ها اعزام می‌شوند، انگیزه‌ای برای یادگیری و تغییر ندارند. * بسیاری از برنامه‌های آموزشی به ناحیه نئوکورتکس مغز گرایش دارند که در یادگیری مهارت‌های فنی و تحلیلی یا درک مفاهیم، موثرند و نه تغییر رفتار. * بهبود هوش هیجانی به تغییر عادت‌های رفتاری که فرد در اوایل زندگی خود آموخته است و با گذشت زمان تقویت شده‌اند، نیاز دارد. این کار کافی نیست که تعاریف منطقی هوش هیجانی را در یک برنامه یک روزه آموزش دهیم یا حتی نمونه‌هایی از نحوه استفاده موفق از هوش هیجانی در محیط کار، توسط سایرین ارائه کنیم. استفاده بهینه از نواحی لیمبیک مغز به از خود گذشتگی، تمرین و گرفتن بازخوردهای مستمر نیاز دارد. پس برای هوش هیجانی، چگونه باید آموزش ببینیم؟ همان طور که قبلا اشاره شد، باید با مبدل شدن به یک فراگیرنده باانگیزه آغاز کنید. موثرترین روش‌های آموزش و مربی‌گری برای توسعه شایستگی‌های هوش هیجانی، بر این موارد متکی هستند: * تصمیم افراد در مورد اینکه  چه چیز را و چگونه می‌خواهند تغییر بدهند * یادگیری تجربی که از طریق ایفای نقش، بحث‌های گروهی و شبیه‌سازی به‌دست می‌آید * تمرین مستمر برای برنامه‌ریزی مجدد مدارهای عصبی که به تغییرات دائمی در الگوهای مالوف تفکـر، احسـاس و رفتار منجـر می‌شود (این کار بی‌شباهت به آنچه که برای ترک عادت‌های خاصی از چرخش غلط در بازی گلف و جایگزینی ‌آن‌ها با تغییرات جزیی در موضع یا قرارگیری دست نیست که می‌تواند تفاوت‌هایی در ضربات گلف ایجاد کند). برای کمک به طراحی یک برنامه یادگیری هوش هیجانی، ابزارهای کمک‌شغلی موجود در انتهای مقاله را بررسی کنید. هوش هیجانی به عنوان یک بدهی (تعهد) آیا از هوش هیجانی زیادی برخوردار هستید؟ احتمالا نه. ولی ممکن است استفاده بیش از حد از دارایی هوش هیجانی، خطر داشته باشد تا حدی که دیگر یک دارایی نباشد و به یک بدهی تبدیل شود. مثلا اگر شما فردی بسیار همدل هستید، شاید برای اخراج کسی تردید کنید. اگر بسیار نتیجه‌گرا هستید، ممکن است دائما استراتژی‌های خود را تغییر دهید تا رقابت را ببرید و در نتیجه تمرکز خود را از دست بدهید. جالب اینجاست که گرچه خودشناسی، اساس هوش هیجانی تلقی می‌شود، تمرکز بیش از حد انتقادی بر خود، می‌تواند به کاهش اعتماد به نفس منجر شود. تیم‌های دارای هوش هیجانی در چند دهه گذشته، سازمان‌ها بر ایجاد تیم‌هایی برای تصمیم‌گیری و مشارکت در پروژه‌های کاری، تاکید بیشتری داشته‌اند. فرض بر این است که هم‌افزایی گروهی، نسبت به هر فرد بااستعدادی، تصمیمات و نتایج کاری بهتری دارد و تصور این است که یک تیم واقعا می‌تواند بهترین ایده‌های اعضای خود را استخراج کند و در مورد تصمیمات و محصولات آماده ارائه متحد شود. اما شواهدی از محیط‌های کاری وجود دارد که نشان می‌دهند برخی از گروه‌ها هرگز به این چشم‌انداز عملکرد بالا دست پیدا نمی‌کنند، زیرا نمی‌توانند نیروهایی را  که از بحث‌های بی حاصل، رقابت بین فردی و زد و بندهای قدرت شکل می‌گیرند، کنترل کنند. اساسا، یک تیم  وقتی بهتر از افراد عمل می‌کند که ‌آن‌ها آنچه را که به رفتار تیمی دارای هوش هیجانی مشهور است، نشان دهد. در حالی که پژوهش‌های گسترده‌ای در مورد اینکه هوش هیجانی چگونه مستقیما بر کارایی فرد در کار اثر دارد، صورت گرفته است، پژوهش‌های کمتری در مورد اینکه هوش هیجانی جمعی افرادی که با هم کار می‌کنند، واقعا چگونه عملکرد تیمی را بهبود می‌بخشد، وجود دارد. ما نمی‌توانیم فرض کنیم که گروهی از افراد با هوش هیجانی بالا، اصولا  به یک تیم با کارایی بالا مبدل می‌شود. محرک‌های تیمی، خودشان یک هویت تیمی ایجاد می‌کنند که منحصر به فرد بوده و خودشناسی و خودمدیریتی خاص خود را می‌طلبند. پژوهش ونسا ارچ دروسکات18 و استیو ولف19 مشخص کرده است که سه شرط برای کارایی یک تیم لازم است: * وجود اعتماد میان اعضای تیم * احساس هویت تیمی * احساس اثربخشی تیمی اگر هر کدام از این‌ها نباشد، باز هم یک تیم می‌تواند عمل کند و نتیجه بگیرد، اما به همان اندازه کارایی نخواهد داشت و اعضای آن نیز برای انجام کار در بالاترین سطح خود، مشارکت و انگیزه کامل نخواهند داشت. هوش هیجانی، آن طور که توسط گلمن و دیگران، تعریف شده است، اساسا بر شایستگی فردی و اجتماعی تمرکز دارد. این موضوع در یک تیم، پیچیدگی بیشتری دارد. برای اینکه یک تیم هوش هیجانی را به نمایش بگذارد، این تیم باید از موارد زیر آگاه باشد و بر اساس ‌آن‌ها عمل کند: * احساسات تمامی اعضای تیم * فرهنگ و جو تیمی * احساسات نسبت به تیم که از سمت ذی‌نفعان، یعنی گروه‌ها و افرادی که بر موفقیت تیم تاثیر دارند، می‌آیند تیم‌هایی که واقعا از هوش هیجانی بهره‌مندند، می‌دانند که بهترین کار این است که از احساسات اجتناب  نشود و عواطف سرکوب نگردند. ‌آن‌ها آگاهانه در پی ارزیابی ادراکات عاطفی تیم و ذی‌نفعان آن هستند و تلاش دارند  تا ارتباطاتی موثر در داخل و خارج تیم ایجاد کنند. کار تیمی هوشمندانه یک تیم با عملکرد بالا این معیارهای تیمی را به کار می‌گیرد تا فرهنگی تیمی ایجاد کند که بتواند هم نیازهای تیم و هم نیازهای اعضای تیم را برآورده کند. * اطلاعات را آشکارا با اعضای تیم و تمامی ذی‌نفعان اصلی در میان بگذارید. * وقتی یک تعارض یا اختلا‌ف‌ نظر پیش می‌آید، ابتدا به نکات مورد توافق توجه کنید. * در مواجهه با چالش‌ها، خوش‌بین و مشکل‌گشایانی فعال باشید. ضمنا کسی را سرزنش نکنید. * در تیم و بیرون از تیم، حامی تیم و اهداف آن باشید. * به این عبارت توجه کنید: اگر از چیزی ناراحت هستید، بلند صحبت کنید. اگر با چیزی موافق نیستید، سکوت ارزشمند نیست. اگر ممکن است، پیشنهاد دهید. * در مورد ایده‌ها بحث کنید. به یکدیگر حمله نکنید. * به طور جدی گوش دهید و صحبت دیگران را قطع نکنید. * تفریح کنید و موفقیت خود را جشن بگیرید. * وقتی در حال حل مشکل یا تصمیم‌گیری هستید، به تفاوت دیدگاه‌ها احترام بگذارید. * از برخی از اعضای تیم که ساکت‌ترند، بخواهید که صحبت کنند و از کسانی که زیاد صحبت می‌کنند، بخواهید که به سایرین مجال صحبت بدهند. * با اعضایی که مشکل دارید، مستقیما صحبت کنید. «پشت سر ‌آن‌ها» حرف نزنید. * نسبت به نیازهای یکدیگر حساس و دلسوز باشید. * به شکل دوره‌ای ارزیابی کنید و به تیم  و اعضایش در مورد کارایی ‌آن‌ها بازخورد دهید. * به نظرات دیگران اعتبار ببخشید. بگذارید که ‌آن‌ها حس کنند، ارزشمندند. ایجاد هوش هیجانی تیمی تیم‌های دارای هوش هیجانی، مسئولیت تعریف موفقیت و رفتارهایی  که موفقیت ‌آن‌ها را تضمین می‌کند، به عهده می‌گیرند. یکی از راه‌هایی که تیم‌ها از طریق آن می‌توانند هوش هیجانی خود را ایجاد کنند، تعیین رسمی معیارهای تیمی است که در حقیقت، انتظارات روشن تیم درباره نوع رفتارهایی است که معتقدند یک فرهنگ تیمی با عملکرد بالا ایجاد خواهد کرد. برای آشنایی با مثال‌هایی از معیارهای تیم‌های دارای هوش هیجانی، قسمت « کار تیمی هوشمندانه» را بخوانید. همچنین، تیم‌های دارای هوش هیجانی، رفتارهای فردی و گروهی را دائما رصد می‌کنند تا مطمئن شوند که مطابق با معیارها عمل می‌کنند و وقتی مطابق با این معیارها عمل نشود، با ‌آن‌ها برخورد می‌کنند. علاوه بر این، تیم‌های دارای هوش هیجانی بالا به بیرون تیم نیز توجه دارند و تلاش می‌کنند تا نگرانی‌ها و نیازهای ذی‌نفعانشان و فرهنگ و سیاست‌های سازمانی گسترده‌تر را نیز درک کنند. ‌آن‌ها به اشتراک گذاردن آراء با یکدیگر را تشویق می‌کنند و بر این نکته نظارت دارند که آیا  انتظارات ذی‌نفعان را برآورده می‌کنند یا خیر. رهبر تیم نقش مهمی در تنظیم جو و فرهنگ تیمی بر عهده دارد، ولی وقتی که یک تیم خود را برای این فرایند «خودمدیریتی» پاسخگو بداند، یک رهبری مشترک برای هوش هیجانی تیم ایجاد می‌کند. وقتی که تیم مشترکا خودش را صاحب این ارزش‌ها و معیارهای اصلی بداند، رهبر تیم برای عملی شدن این عادت‌ها حتی نیازی به حضور ندارد. مسیر هوش هیجانی آیا هوش هیجانی برای رهبری موفق یک سازمان، ایجاد یک رابطه مناسب یا منجر شدن به یک زندگی موفق، کافی است؟ خیر! این ویژگی فقط یک مولفه است. موفقیت با تلفیق انواع مختلف هوش: شناختی، هیجانی و استراتژیک به دست می‌آید. موفق‌ترین مردم این توانایی را به کمال رسانده‌اند و قادرند بفهمند که کدام شایستگی هوش هیجانی لازم است تا کارآمد شوند. همچنین، هوش هیجانی منحصر به فرد است، زیرا مستقیما بر نحوه درک خودمان و نحوه تعامل با افراد پیرامون‌مان تاثیر دارد. درک و ایجاد هوش هیجانی نه تنها حیات شغلی ما، بلکه زندگی خارج از محل کار را نیز پربارتر می‌کند.   داستانی درباره هوش هیجانی موفق باربارا، هنگامی که در یک برنامه توسعه رهبری خارج از محل کار حضور داشت، بازخوردی از یک مربی هوش هیجانی دریافت کرد که حاکی از وجود یک «اختلاف» معنادار بین تلقی او از خود و تلقی دیگران از او در محیط کار بود. به بیان دقیق‌تر، دیگران او را «بسیار خودرای» و «شنونده‌ای بد» می‌دانستند. علاوه بر این، او فردی تلفی می‌شد که با همکاران خود به شدت در حال رقابت است. چنان که انتظار می‌رود، باربارا از این ارزیابی، مات و مبهوت شد و در ابتدا موضع دفاعی به خود گرفت. اما هنگام کار با مربی،  توانست درک کند که این نیمرخ رهبری چگونه طی سال‌ها شکل گرفته است و صادقانه بگوییم، چگونه همین نیمرخ به او کمک کرده است تا از نردبان شغلی در محیط‌های خشنی که این نوع رفتار تشویق می‌شود، بالا برود. ولی آنچه که او فهمید، این بود که اگر می‌خواهد به پیشرفت ادامه دهد، لازم است که توانایی خود برای همدلی با دیگران و برای تاثیرگذاری بر ‌آن‌ها را توسعه دهد، نه اینکه فقط به ‌آن‌ها «دستور بدهد». باربارا از مربی هوش هیجانی خود کمک خواست تا یک برنامه عملیاتی یادگیری برای او تهیه کند تا بتواند مهارت‌هایش را بهبود بخشد. او می‌دانست که نیاز دارد تا توجه کردن به احساسات و نیازهای دیگران را تمرین کند. علاوه براین، نیاز دارد تا بر تاثیر رفتارهای خود بر افراد پیرامونش نظارت کند. او از این فرصت استفاده کرد تا درباره شیوه‌های مختلف تاثیرگذاری بر دیگران، بیشتر بیاموزد. بارابارا در نقشی که داشت، در ارتباط مستقیم با زیردستان، همکاران و مشتریان بود تا فرصت‌های زیادی برای تمرین رفتارها و شیوه‌های جدید تعامل داشته باشد. او همچنین از یک همکار قابل اعتماد کمک گرفت تا بتواند ایده‌هایش را به او منعکس کند و در مورد میزان پیشرفتش، بازخورد مستقیم دهد. در یک دوره سه ماهه، مربی هوش هیجانی از زیردستان مستقیم و هم‌ترازان بارابارا که گزارش داده بودند، تلاشی جدی از سوی باربارا برای تغییر رفتارش دیده‌اند-البته نه بدون «بازگشت»- خواست که به او بازخورد دهند تا او این بازخوردها را به باربارا ارائه دهد. ‌آن‌ها از تعهد باربارا قدردانی کردند و انتظار داشتند تا پیشرفت او تداوم یابد. پس از شش ماه، رئیس او به باربارا یک گزارش بررسی عملکرد داد که به طور مطلوبی، پیشرفت مستمر او را منعکس می‌کرد. خود باربارا گزارش داد که تعاملات او در کار به نحو چشمگیری کم تنش‌تر شده‌اند و او پروژه‌های متعددی را با مشارکت بیشتر دیگران انجام داده است. نتایج مثبتی که باربارا گرفت، تلاش او برای ایجاد هوش هیجانی را تقویت کرد.   همیار هوش هیجانی خود را انتخاب کنید مسیر بهبود هوش هیجانی‌ ممکن است طولانی و ناامیدکننده باشد. اما اگر یک مربی غیررسمی یا همیار داشته باشید که در لحظات دشوار به شما کمک کند و بازخوردها و راهنمایی‌های عینی به شما ارائه کند، همواره مفید خواهد بود.  این ابزار کمک شغلی برای یاری شما جهت انتخاب بهترین فردی که می‌تواند شما را در این مسیر کمک کند، طراحی شده است.
   داوطلب1 :
  1. آیا این شخص برای کمک به من تمایل دارد؟
بله                     خیر
  1. آیا این شخص با شایستگیهای هوش هیجانی آشنا است؟
  2. خیلی زیاد تاحدی نه زیاد
  3. آیا این شخص برای کمک به من فرصت دارد؟
خیلی زیاد              تاحدی                  نه زیاد
  1. آیا این شخص در طی روز از نزدیک با من کار میکند؟
غالب اوقات            گاهی اوقات            نه همیشه
  1. آیا این شخص برای دادن بازخوردهای صادقانه و صریح، قابل اعتماد است؟
خیلی زیاد              تاحدی                  نه زیاد سایر نکات  :    
   داوطلب 2:
  1. آیا این شخص برای کمک به من تمایل دارد؟
بله                     خیر
  1. آیا این شخص با شایستگیهای هوش هیجانی آشنا است؟
خیلی زیاد              تاحدی                  نه زیاد
  1. آیا این شخص برای کمک به من فرصت دارد؟
خیلی زیاد              تاحدی                  نه زیاد
  1. آیا این شخص در طی روز از نزدیک با من کار میکند؟
غالب اوقات            گاهی اوقات            نه همیشه
  1. آیا این شخص برای دادن بازخوردهای صادقانه و صریح، قابل اعتماد است؟
خیلی زیاد              تاحدی                  نه زیاد سایر نکات:     
   داوطلب 3:
  1. آیا این شخص برای کمک به من تمایل دارد؟
بله                     خیر
  1. آیا این شخص با شایستگیهای هوش هیجانی آشنا است؟
خیلی زیاد              تاحدی                  نه زیاد
  1. آیا این شخص برای کمک به من فرصت دارد؟
خیلی زیاد              تاحدی                  نه زیاد
  1. آیا این شخص در طی روز از نزدیک با من کار میکند؟
غالب اوقات            گاهی اوقات            نه همیشه
  1. آیا این شخص برای دادن بازخوردهای صادقانه و صریح، قابل اعتماد است؟
خیلی زیاد              تاحدی                  نه زیاد سایر نکات    انتخابهای خود را به دقت بررسی کنید. همیار ایدهآل شما کسی است که با هوش هیجانی بسیار آشنا باشد، بیشتر اوقات با شما کار کند و رفتار شما را بشناسد، برای کمک فرصت داشته باشد و به شما بازخوردهای عینی ارائه کند.   برنامه توسعه هوش هیجانی این ابزار کمک شغلی مراحلی را که شما باید برای تقویت هوش هیجانی خود طی کنید، فهرست کرده است. چون هر فردی با فرد دیگر تفاوت دارد، این برنامه را بر حسب نیاز خود تغییر دهید تا به شما برای تحقق اهداف هوش هیجانی خاص خودتان کمک کند. یک مربی هوش هیجانی میتواند از این ابزار کمک شغلی استفاده کند تا به شخص دیگری یاری رساند که شایستگیهای هوش هیجانی خود را توسعه دهد.
مرحله شرح اقدام برنامه شما
مرحله ? انگیزه و ارزشهای خود را برای تغییر ارزیابی کنید عامل انگیزشی «چه نفعی در این کار برای من وجود دارد» را برای خود شناسایی کنید تا برای یک فرایند تغییر که هوش هیجانی شما و عملکرد شغلی یا روابطتان با دیگران را بهبود خواهد بخشید، اقدام کنید.
مرحله ? درباره هوش هیجانی خود بازخورد بگیرید از طریق برخی از اشکال ارزیابی هوش هیجانی(مانندمصاحبه، شبیهسازی، مشاهده، پیمایشهای چند ارزیابه و غیره)، به شکل عینی شناسایی کنید که افرادی که با شما تعامل دارند، تلقیشان از شما چیست.
مرحله ? اهداف حفظ و سازگاری را متعادل کنید نقاط قوت هوش هیجانی خود و نقاط اختلاف را پیدا کنید (یعنی تفاوت بین آن طور که شما دوست دارید دیده شوید و آن طور که دیگران امروزه از رفتار شما برداشت میکنند).
مرحله ? یک برنامه یادگیری عملیاتی هوش هیجانی تهیه کنید برای هر شایستگی هوش هیجانی خود که باید توسعه یابد، اهداف و استراتژی رفتاری خاصی، مانند مطالعه، آموزش رسمی، مربیگری و غیره تعیین کنید.
مرحله ? برنامه را اجرا کنید در فعالیتهای یادگیری و تمرین شرکت کنید تا به شما برای رسیدن به اهداف هوش هیجانی موردنظرتان کمک کند.
مرحله ? به دنبال بازخورد و تقویت مثبت باشید از کمک کسانی که در مورد میزان پیشرفت شما، بازخورد میدهند، برخوردار شوید.
 
برچسب‌ها:

خطرات پنهان نپرداختن به اندوه درونی افراد در دوران کرونا

خطرات پنهان نپرداختن به اندوه درونی افراد در دوران کرونا

همه گیری آتشی از اندوه و فقدان را شعله ور کرده و باعث مهار توانمندی‌های رهبران متضرر شدن سازمان‌ها شده است، اما در صورت مدیریت صحیح، اندوه هم می تواند نیروی خلاقی باشد که آسیب های روحی را به منبعی الهام بخش تبدیل کند. ممکن است همین حالا در جلسه ویدئو کنفرانس تیم شما یک عضو پنهان وجود داشته باشد- حضوری در سایه که باعث شده یک یا چند نفر از همکارانتان احساس عقب افتادن کنند، آن ها را بیشتر به شک انداخته و باعث شده احساس ناکامی کنند و موانعی بر سر راهشان پیش بیاید و خلاصه هر اتفاق بدی که می تواند رخ دهد؛ به علاوه در حال تضعیف انرژی و توان رهبری آنها است و حتی سلامت سازمان را نیز با مشکل روبرو کرده است. اگر این اتفاق در حال حاضر برای همکارانتان رخ نمی‌دهد شاید در حال وقوع برای شما باشد. این نیرو، نیروی اندوهی است که در افراد ایجاد شده و مطالعات نشان می‌دهد که به دلیل کاهش بازدهی و عملکرد، میلیاردها دلار در سال برای شرکت ها هزینه دربردارد. تحقیقات چندین ساله ما ثابت می‌کند در صورتی که به اندوه افراد پرداخته نشده و حل نشوند، توانمندی‌های آن‌ها مهار شده و آنچنان موضوع شایع و مغفولی است که شاید یک سوم مدیران ارشد را دست‌کم یک بار یا بیشتر درگیر کرده باشد. حوادثی مانند مرگ‌ومیر، رنج مبتلایان به کرونا، و سایر خسارت های ناشی از کووید-۱۹ کم‌سابقه هستند. کسانی که عزیزان خود را از دست داده اند، نمی‌توانند هیچ مراسم یادبودی برگزار کنند و هیچ گونه عزاداری دسته‌جمعی وجود ندارد. به علاوه، همه‌گیری کرونا باعث شده تا افراد به دلایل دیگری علاوه‌بر مرگ و بیماری نیز دچار اندوه و تنش شوند، به عنوان مثال مراسم‌های عروسی به تعویق افتاده، جشن‌های فارغ‌التحصیلی لغو شده، خانواده‌ها و دوستان برای مدت طولانی از یکدگیر دور مانده‌اند، بسیاری از کارکنان اخراج شده‌اند یا فعلاً خانه‌نشین شده‌اند، بسیاری از شرکت‌ها و سازمان‌ها بسته شده‌اند و برنامه های ورزشی و رویدادهای دیگر لغو شده‌اند. این رخدادها می‌تواند نوعی حس اندوه پایدار را به وجود آورد و تأثیرگذاری رهبران را به خطر اندازد و اگر مدیریت نشوند، آن‌ها را از پا درآورد. علاوه بر این، برخی تجربه های کاری نیز می‌توانند واکنش‌های احساسی مشابهی را در افراد ایجاد کنند. اتفاقاتی مانند از دست دادن فرصت ترفیع رتبه، از دست دادن مشتریان یا مراجعه کنندگان وفادار شرکت، اتمام پروژه یا پراکنده شدن تیم، بازنشسته شدن همکاران یا روسایی که به آن‌ها علاقه داریم و یا حتی ادغام و یکپارچه‌سازی شرکت، ممکن است در افراد اندوه، ضربه روحی، خشونت، ناراحتی و ترس را به وجود آورد. در این مقاله، از تحقیقات صورت گرفته درحوزه روان‌شناسی، رهبری، و علوم اعصاب و همچنین از پژوهش‌های مفصل انجام‌شده در این حوزه، بهره می‌گیریم تا چالش‌های به وجود آمده از اندوه‌های حل‌نشده افراد را بررسی و راهکارهای برطرف نمودن این معضلات را ارائه کنیم. امید است که رهبران بیشتری به این آگاهی برسند که احساسات دردناکی که آن‌ها و همکارانشان ممکن است تجربه کنند- که هر یک، بخشی از زندگی انسان است- الزاماً توان‌فرسا و مهلک نیستند بلکه اگر در طول زمان به آن‌ها پرداخته شود، می‌توانند عامل سازندگی، مثبت‌گرایی و خلاقیت در زندگی باشند. بنابراین، کمک به رهبران و سازمان‌ها آسیب و فقدان را به منبع انرژی تبدیل می‌کند. درک غم و اندوه تجربه ما از غم از لحاظ بنیادی ناشی از مقاومت طبیعی ما در برابر تغییر است؛ به همین دلیل است که برخی تعاریف از غم، آن را به درستی به صورت احساسات متعارضی که از تغییر الگوی آشنا ناشی می شود، توصیف می کنند. ما بحث را از نظر نیازهای اساسی انسان (شامل هویت، هدف، احساس تعلق، كنترل داشتن، و سایر موارد) شكل می دهیم. هنگامی که افراد به فقدان یک یا چند مورد از نیاز های عمقی خود پی می‌برند (جدول زیر)، در واقع با غم و اندوه درگیرند و این حقیقت که آسیب ها می‌توانند ناشی از شرایط متنوعی باشند کمک می‌کند به توضیح اینکه احساس غم صرفاً برخاسته از حوادث منفی محض در زندگی نیست چرا که این احساس ممکن است به وسیله اتفاقات مثبتی مثل نقل مکان به شهری جدید، شروع كاری جدید، یا بچه دار شدن به وجود آمده باشد. به واسطه تجربه در حوزه توسعه رهبران، مدت‌ها است که با حضور عنصری اخلال‌گر در افراد با عنوان «اندوه حل‌نشده» آشنایی پیدا کرده‌ایم؛ با این وجود، همواره از شایع بودن این معضل در شگفتیم (یک سوم از بیش از ۷۰۰۰ مدیر ارشد که با آن‌ها کار کردیم گرفتار این مشکل بوده‌اند)، همچنین از مغفول و مسکوت ماندن نشانه های این مسئله و نیز از ضعیف بودن امکانات سازمان‌ها برای مدیریت آن همچنان در تعجب هستیم. اثرات «اندوه حل‌نشده»بسیار قابل توجه است. علاوه بر اشکال مختلفی که استرس ناشی از غم و اندوه می‌تواند به سلامتی آسیب برساند، طبق مطالعه ای هزینه اقتصادی غم و اندوه، می‌تواند برای سازمان‌ها بسیار بالا باشد. به عنوان مثال این هزینه در سازمان‌های آمریکایی حدود ۷۵ میلیارد دلار در سال است و فراتر از هزینه‌های آشکار این مساله، از دست دادن قابلیت و توان مدیریتی ناشی از «اندوه حل‌نشده»به علاوه‌ی رنج و درد آدمی به طور کلی، غیرقابل سنجش است. هزینه غم و اندوه در یکی از مراجعات خود با مدیری آشنا شدیم (به نام «بیل») که در چهل سالگی جزء مدیران ارشد یکی از سازمان‌ها بود و می‌بایستی اکنون در سازمان خود به یک ستاره تبدیل می‌شد. او حس می‌کرد چیزی مثل خوره دارد او را از پا درمی‌آورد. پس از اینکه مدتی با او کار کردیم و به او نزدیک‌تر شدیم، وی اعتراف کرد که هنوز بعد از گذشت بیست سال از مرگ غمبار فرزندش، غصه می‌خورد. او تصویری شفاف و دردناک از آن حادثه در خاطر داشت: (می‌دید که دخترش در حال دوچرخه سواری به طرف پایین پیاده‌رو است و خود او هم در باغچه‌ای کار می‌کند که ناگهان متوجه می‌شود دخترش کنترل دوچرخه را از دست داده و به سمت خیابان منحرف می‌شود و اتومبیلی هم در حال نزدیک شدن به او است). حتی بعد از گذشت بیست سال از آن حادثه، حس از دست دادن فرزند و نیز شدت مقصر دانستن خود، قلب وی را به درد می‌آورد. او می‌گفت: «اصلاً نباید به او دوچرخه‌سواری یاد می‌دادم، من مسئول مرگش هستم». اثر این موضوع بر زندگی کاری مدیر کاملاً مشخص بود؛ غم و اندوه بر روی دیدگاه رهبران نسبت به جهان تأثیر می‌گذارد. هنگامی که در غم و اندوه حبس می‌شویم، تمرکزمان از عملی شدن و مثبت بودن کارها به سمت شکست و منفی‌گرایی می‌رود و روی آن‌ها قفل می‌شود. حس درماندگی مدیر فوق با شعله‌ای خفیف در حال فرسایش و سوزاندن او بود؛ مانند ابری که او را احاطه کند. این مدیر در ساعات اداری از همه فاصله می‌گرفت و هیچ ارتباط عاطفی با اعضای تیم برقرار نمی‌کرد. همه او را دوست داشتند و به او احترام می‌گذاشتند اما او هیچ وقت برای ایجاد رابطه پیشقدم نمی‌شد. پس از گذشت سال‌ها، وی دیگر از درخواست دادن برای ترفیع درجه و به دست آوردن پست‌هایی که دیگران او را شایسته آن‌ها می‌دیدند، دست برداشت. این در دسترس نبودن عاطفی، نشئت‌گرفته از اندوه‌های حل‌نشده است که باعث می‌شود مدیران ارشد در پایین‌ترین حد کفایتشان زندگی کنند و متعهد بودن به افراد هم‌تراز و زیردستان، برایشان سخت باشد‌. آن‌ها همیشه دوست دارند کم‌ترخطر کنند و این ویژگی حتی درمورد کسانی هم که غم آن‌ها، غم از دست دادن یک عزیز نیست، صدق می‌کند. ناراحتی و کمبود عزت‌نفسی که رهبر غمگین و اندوهناک در درون خود احساس می‌کند، می‌تواند باعث شود ارزش و احترام کمتری برای دیگران قائل شود. در برخی موارد، گوشه‌گیری و منفعل بودن رهبر غمگین و اندوهناک، به سردی عاطفی، خشونت، بدبینی، شکاک شدن، و عصبانیت منجر می گردد. این مساله درمورد یکی دیگر از مراجعان ما که «سلست» نام داشت نیز صادق بود. وی مدیر ارشدی بود که در سال‌های نوجوانی‌اش بسیار رقابت‌طلب بوده و یکی از امیدهای قهرمانی در المپیک به شمار می‌رفت؛ اما پیش از المپیک در یکی از مسابقات قهرمانی منطقه‌ای، امتیاز قابل‌قبول را کسب نکرد و از المپیک جا ماند. ضربه روحی حاصل از نتیجه این مسابقه و حس شکست همچنان پس از گذشت سه دهه، برای «سلست» قابل لمس بود: «مثل یك تكه گوشت افتاده بودم. بدترین لحظه، لحظه‌ای بود که به مربی و به پدرم که در بین تماشاچیان بود نگاه کردم». حس ناامیدی که او در آن لحظه داشت، او را به بن‌بست رساند. او ورزش را رها کرد و حتی سال‌ها بعد به دخترش نیز اجازه نداد هیچ رشته ورزشی را انتخاب کند. سرانجام، حس «بازی کن که نبازی» به جای حس «بازی کن که ببری» به تمام زندگی‌اش سرایت کرد. ناراحتی و فقدان عزت‌نفسی که رهبران غمگین و اندوهناک درون خود حس می‌کنند، باعث می‌شود آن‌ها برای دیگران نیز ارزش قائل نشوند. در برخی موارد، گوشه‌گیری و منفعل بودن یک رهبر غم‌دیده به سردی عاطفی، خشونت، بدبینی، شکاک بودن و عصبانیت منجر می‌شود. «رم» رهبر یک واحد مالی در یکی از شرکت‌های بزرگ جهانی بود، شرمساری و زجری که وی از مرگ نابهنگام پدرش حس می‌کرد و این موضوع که فرصت خداحافظی با پدرش را از دست داده بود، به عصبانیتی نهفته و فراگیر در او مبدل شده بود که در برابر شرکت و کارکنانش از خود بروز می‌داد. او به طور ناخودآگاه، شغلش را در قطع ارتباط او با پدرش مقصر می‌دانست. «رم» در شرکت می‌درخشید اما پس از مرگ پدرش کارها را سرسری می‌گرفت و حتی وقتی از طرف بخش مدیریت جهانی شرکت به عنوان رهبر یک پروژه مبتکرانه، از میان کاندیداهای دیگر انتخاب شد، نتوانست این پیشنهاد را قبول کند و ارتقا یابد. او دیگر الهام‌بخش نبود و بیشتر کنار می‌کشید و در عمق وجود خود از ندامت می‌سوخت. رهبران اغلب نمی‌توانند پی ببرند که سنگینی چنین بارهایی روی دوششان است. در این میان، سازمان‌های آن‌ها نیز برای مدیریت این بحران امکانات متناسبی ندارند. عموماً حمایت‌های سازمانی، کارکنان را تنها در برابر اندوهی که در اثر مرگ یکی از کارکنان به وجود می‌آید، یاری می‌کنند. در حالی که در بسیاری از موارد، منشأ آسیب و اندوه چیزی به جز مرگ اطرافیان است و برخی شکست‌ها هستند که باعث به وجود آمدن اندوه‌اند. پژوهش اخیر «لمان» نشان داد پس از اینکه شرکت در سال ۲۰۰۸ ورشکست شد، بسیاری از کارمندان درگیر احساسات منفی‌ای شدند که ما آن‌ها را غم و اندوه در نظر می‌گیریم. یکی از کارمندان این گونه توصیف می‌کرد: «با وجود اینکه شاید خیلی اغراق‌آمیز به نظر برسد، اما انگار یکی از عزیزانم را از دست داده بودم. هنوز هم وقتی یاد آن روزها می‌افتم، حال و هوای مراسم خاکسپاری برایم تداعی می‌شود». یکی از مدیران عامل عمق ضربه روحی و حس از دست دادن را تنها ساعتی پس از خبر فروخته شدن سازمان مورد علاقه‌اش بروز داد و گفت: «حالا به خانواده‌ام چه بگویم؟». او به خاطر از دست دادن چیزی که دوستش می‌داشت رنج نمی‌برد بلکه از اینکه حس متعلق بودن، داشتن قلمرو، هدفمند بودن و كنترل داشتن- که جنبه‌های اصلی هویتی وی بودند- را گم کرده بود، در عذاب بود. اندوه اجتناب‌ناپذیر است. «اندوه حل‌نشده» نباید در افراد وجود داشته باشد. برای غلبه بر اندوه، رهبران باید نسبت به مسئله هوشیار و آگاه باشند؛ باید رنج از دست دادن را بپذیرند و نخست برای رها کردن گذشته و سپس برای یافتن معنای جدیدی از تجربه‌های خود گام‌هایی بردارند. مدلی برای زدودن غم و اندوه غم و اندوه، قسمت غیرقابل انکار زندگی است؛ چیزی است که هر رهبری دیر یا زود با آن مواجه می‌شود اما «اندوه حل‌نشده»نباید وجود داشتته باشد. رهبرانی که می‌خواهند بر غم خود غلبه کنند باید فرایندی سه‌مرحله‌ای را پشت سر بگذارند: آگاهی و درک کامل مسئله، پذیرش رنج از دست دادن، و در نهایت- با بهره‌گیری از علم انعطاف‌پذیری عصبی- برداشتن گام‌هایی در جهت رها کردن گذشته و کشف معانی جدیدی از تجربه‌های خود. در ادامه این مراحل تبیین شده‌اند و ذکر شده است چطور این فرایند به سه نفر از مدیران ارشد(رم، بیل، و کارلا) کمک کرد. همان گونه که خواهیم دید، برخی از ابعاد این راهکار در خلوت و امنیت بهتر اجرا می‌شود‌. اما بالا بردن درک نسبت به اندوه، یاری‌کننده هر رهبری است. با این راهکار، کسانی که از «اندوه حل‌نشده»رنج می‌برند، یاد می‌گیرند چطور آن را تشخیص دهند و درصدد رفع آن برآیند و کسانی که چنین مشکلی ندارند می‌توانند خود را برای کمک به سازمان‌ها در برابر این تهدید پنهانی مجهز کنند. از مساله آگاهی پیدا کنید آگاهی از مشکل، اولین گام در جهت برطرف کردن آن است اما ذهن‌ ناخودآگاهمان ما را از آنچه باعث آسیب روحی می‌شود، بی‌خبر و در امان نگه می‌دارد و در این کار مهارت دارد. تحقیقات اخیر در حوزه علوم اعصاب شناختی مفهوم «حافظه ضمنی» (implicit memory) را تا حدودی روشن ساخت: تأثیر تجربه های گذشته بر رفتار که اغلب در آن، تجربه یا آگاهی از رفتارهای ناخوشایند یادآوری نمی‌شود. ما به این نتیجه رسیده‌ایم که مدیران ارشد که «اندوه حل‌نشده»دارند به‌ندرت قادرند نقاط بین ضربه روحی گذشته و رفتار فعلی خود را به هم ارتباط دهند. در مورد «رم» (مدیری که در قسمت قبلی ماجرای آن مرور شد)، غم مربوط به مرگ پدرش در ذهن او و آثار منفی این غم بر شرایط روانی‌اش همچنان تازگی داشت. آنچه «رم» هرگز به آن توجه نداشت، صدمه‌ای بود که به رفتارش وارد شده و نیز تأثیر این صدمه بر کاهش قابلیت‌هایش-از جمله قابلیت رهبری- بود. در قضیه «رم»، همانند بسیاری از مدیران دیگر، ترکیب برقراری ارتباط بین نقاط مختلف و برآورد هزینة «اندوه حل‌نشده»، یک دستاورد بزرگ به شمار می‌رفت. «رم» طی مراحل بعدی اندوهش را برطرف کرد و ما شاهد پیشرفت شخصیتی و شغلی او بودیم. «رم» به ما گفت: «قبلاً آخر هفته‌ها برای پدرم گریه می‌کردم ولی این امر به من کمکی نمی‌کرد. حالا دیگر نیازی به گریه کردن ندارم و حالم خیلی خوب است». «رم» پس از اینکه انرژی و اشتیاق خود را بازیافت، شروع به برقراری ارتباط با سایرین کرد و به جایگاه رهبری خود بازگشت. درنهایت نیز به عنوان مدیر عامل یک شرکت جهانی دیگر انتخاب گردید. صحبت کردن درباره احساسات به کسانی که از غم و اندوه رنج می‌برند کمک می‌کند فرایند ایجاد ارتباط با سایر افراد را از سر بگیرند. هنگامی که متمرکز بر بیرون می شوند، گفت‌وگوهای درونی‌شان از حالت دفاعی به حالت مثبت تبدیل می‌شود و این امر برای آن‌ها آرامش، شفافیت، حس قدردانی و شادابی را به ارمغان می‌آورد. حقیقت را بپذیرید آگاهی یعنی دانستن حقیقت، اما پذیرش نیاز به اراده دارد. بسیاری از مدیران ارشد هرگز به این مرحله نمی‌رسند. چرا که صادقانه بگوییم، این فرایند دشوار است. فرایند سازش پیدا کردن با غم از دست دادن چیزی، به این معنا است که اکنون به بررسی و برانگیختن احساسات دردناکی بپردازیم که ذهن ناخودآگاه ما مدت‌ها است سعی در سرکوب آن‌ها داشته است. انکار، حسی قوی است. بارها دیده‌ایم انسان‌ها که موجوداتی منطقی‌اند، مصرانه و غیرمنطقی چیزی را انکار می‌کنند و از این بابت جا خورده‌ایم. اکنون مدیری به نام «کارلا» را در نظر بگیرید. وی مدیر عاملی است که «اندوه حل‌نشده» وی از یک سقط جنین نشئت می‌گرفت. او هم مانند «رم» در ابتدا قادر نبود نقاط اندوه و كیفیت رهبری‌اش را به هم ارتباط دهد؛ ترسش از نتایج منفی، او را به فردی مستبد، بی‌عاطفه، و بی‌میل به ایجاد ارتباط با دیگران تبدیل کرده بود. او همواره سعی می‌کرد مقاوم و شکست‌ناپذیر باشد و عقیده داشت زمان همه‌چیز را حل می‌کند، اما در واقع او برای خودش دنیایی ساخته بود که در آن هرگز سقط جنین رخ نمی‌داد. حتی هر شب سر میز شام، یک صندلی خالی هم می‌گذاشت و با این تصور که کودکش آنجا نشسته، خود را آرام می‌کرد. «کارلا» نهایتاً به این نتیجه رسید که از دست دادن آن کودک می‌تواند فرصت خوبی برای یادگیری باشد و طی مدتی مشخص، غم خود را از بین برد. اما برای این هدف، او می‌بایست دریچه احساسات سرکوب‌شده‌اش را باز می‌کرد، آن‌ها را در راستای پذیرش واقعیت برمی‌انگیخت و می‌فهمید و می‌پذیرفت که صدمه‌ای که به او وارد شده با هیچ شخص یا چیز دیگری قابل جبران نبود. روبرو شدن با چنین احساسات خامی، به ویژه برای مدیران ارشد ارشد چالش برانگیز است. بروز احساسات یعنی خود را در معرض خطر قرار دادن و بیشتر رهبران معمولا نسبت به آن مقاومت نشان می دهند. نگرانی آنها که قابل درک نیز هست، این است که بروز احساسات از حس پایداری و ثباتی که تمایل دارند به تیم‌هایشان منتقل کنند، می‌کاهد. در حقیقت، مساله درست برعکس است: رهبرانی که از گشودگی برخوردار هستند و درباره احساسات خود صحبت می‌کنند، کارآیی بهتر و تیم‌های وفادارتر و متعهدتری دارند . صحبت کردن درباره احساسات به کسانی که از غم و اندوه رنج می‌برند کمک می‌کند فرایند ایجاد ارتباط با سایر افراد را از سر بگیرند. هنگامی که متمرکز بر بیرون می شوند، گفت‌وگوهای درونی‌شان از حالت دفاعی به حالت مثبت تبدیل می‌شود و این امر برای آن‌ها آرامش، شفافیت، حس قدردانی و شادابی را به ارمغان می‌آورد. رهبری که بر افکار مثبت تمرکز دارد می‌تواند مجدداً دیدگاه، هدف‌گذاری، و شهامت انجام امور را اولویت‌بندی کند. او می‌تواند بار دیگر به دیگران برای پیروی از خود انگیزه دهد و این امر همانند بیرون آمدن از یک «مه غلیظ» است. یکی از مدیران در این‌باره گفته بود : «اکنون مسائل متفاوتی را می‌بینم. حالا دیگر می‌دانم غم و اندوه، مسئله‌ای است که باید حل شود». حافظه خود را بازسازی کنید تحقیقات علمی نشان می‌دهند که پذیرش صرف، به غم و اندوه خاتمه نمی‌دهد. برای درست طی کردن مسیر، فرد باید راهی جهت دریافت مفهوم جدیدی از ضربه روحی‌ای که متحمل شده پیدا کند. وقتی از فقدان چیزی عمیقاً اندوهگین هستیم، فقط یک نفر یا یک چیز نیست که از دست داده‌ایم، بلکه مجموعه‌ای از رویاها و تصوراتی را که با اطمینان پرورانده بودیم نیز نابود شده است. هنگامی که «بیل» دخترش را از داست داد، نه تنها فرزندش، بلکه تمام رویاهای مربوط به بزرگ شدن، بالیدن و تشکیل خانواده دادن دخترش را نیز از دست داد. همینطور وقتی یک مدیر اجرایی از شغلش برکنار می‌شود، تصوراتش در مورد آینده نیز ویران می‌شوند. برنامه‌هایی که برای طراحی آن‌ها سخت کار کرده بود ممکن است هرگز عملی نشوند. حقیقی دانستن دنیایی که در آن، چنین رویاهایی دست‌یافتنی نباشند، می‌تواند به طور هولناکی نشان از تحلیل رفتن منبع نیروی احساس فرد باشد. شاید دیدمان نسبت به دنیا و یا حتی هویتمان از بین برود. دور کردن خود از این رویاها یک انتخاب ذهنی و احساسی است. بررسی دیوید کیسلر، متخصص در حوزه غم و اندوه، درمورد موضع‌یابی مجدد غم و اندوه، نشان می‌دهد كه این فرایند نه یک مرحله نهایی، بلکه مقدمه‌ای برای دستیابی به درکی عمیق است. فرآیند درمانی که طی آن خاطرات را می‌توان بازسازی و منسجم‌تر کرد، از تحقیقات صورت گرفته در حوزه «انعطاف‌پذیری عصبی» به‌ دست آمده است. اساساً این فرآیند با معالجات اولیه‌ای که در دهه ۱۹۹۰ برای از بین بردن درد در ناحیه عضو خیالی(که در جراحی حذف شده بود) قابل مقایسه است. در این نوع معالجه، آینه را طوری به کار می‌گرفتند که یک عضو سالم و واقعی را در محل عضو از دست رفته نشان می‌داد. این کار به مغز فرصت می‌داد خود را از نو بازآرایی و نامطابقت‌های عصب‌شناختی میان آنچه فرد می‌دید و دردی که احساس می‌كرد را از ذهن خود جدا کند و بیرون بریزد. کاری تقریباً مشابه نیز در برطرف کردن اندوه انجام می‌شود و آن بالا آوردن تجربه ضربه روحی- و داستانی که با آن بوده- به سطح تجربه احساسی خودآگاه فرد است. سپس داستان را در کنار داستانی جدید قرار می‌دهیم و مستقیماً حافظه را با یک امکان جدید روبرو می‌کنیم(در این مورد، داستانی نامطابق) و آن را چندین بار تکرار می‌کنیم که ذهن بتواند حافظه قدیمی خود را بازسازی و خاطرات را به گونه‌ای جدید تجربه کند. این فرآیند به «بیل» کمک کرد تا از کنار تجربه از دست دادن دخترش و نیز رویاهای مربوط به او عبور کند. وی به هدف جدیدی درون خود پی برده بود و آن عضویت داوطلبانه در سازمانی بود که به کودکان باغبانی یاد می‌داد؛ فعالیتی که یک زمان با دخترش انجام می‌داد و لذت می‌برد. بیل با کمک به سایر کودکان، به مفهوم الهام‌بخش تازه‌ای در خود پی برد و به راهی برای ادای احترام به دخترش و فراموش کردن خاطرات دردناک خود دست یافت. از نظر شغلی نیز توان رهبری «بیل» بالا رفت و از آن زمان تاکنون دو مرتبه در شغلش ارتقا یافته است. اکنون در سازمانی که کار می‌کند، همه از او به عنوان رهبری الهام‌بخش یاد می‌کنند. بعد از هر غم و اندوهی زندگی در جریان است و سازمان‌ها نقش موثری در بازگشت شخصیتی افراد دارند. تیم‌های رهبری می‌توانند با ایجاد فضایی مناسب، شناسایی غم و اندوه در سازمان، و برپایی تشریفات سازمانی برای سوگواری، فعالیت خود را آغاز کنند. سازمان‌ها چه‌ کاری می‌توانند انجام دهند؟ همانطور که در مثال‌های اخیر بیان شد، بعد از هر غم و اندوهی، زندگی جاری است. زندگی‌ای که حتی بسیار پربارتر و رضایت‌بخش‌تر است و حسی هدفمند و قوی، سوخت آن را تأمین می‌کند. سازمان‌ها نقش مهمی را در این بازگشت شخصیتی ایفا می‌کنند. تیم‌های رهبری می‌توانند با انجام موارد زیر، القای روحیه آگاهی، پذیرش، و عمل را در شرکت‌ها آغاز کنند: * فضایی مناسب ایجاد کنید. رهبرانی که با اطرافیانشان روراست هستند، این خصلت را به آن‌ها می‌آموزند و حس ارتباط و گرمی در روابط به وجود می‌آورند که باعث می‌شود آن‌ها بتوانند خود را ابراز کنند. در سازمان‌هایی که چنین رهبرانی دارند، تجربه غم و اندوه اجتناب‌ناپذیر است اما در صورت بروز این مشکل، با آن به طور مثبت و موثرتری برخورد خواهد شد. * غم و اندوه را در سازمان شناسایی کنید. مدیران ارشد باسابقه، هنگامی که از منشأ اندوه باخبرند و یا حتی وقتی به طور قطع نمی‌دانند منشأ کجاست- مانند زمانی که یک بازسازی استراتژیك و یا انتقال سریع رهبری اتفاق می‌افتد- باید هرازگاهی بحث‌های پیچیده‌ای را درمورد اندوه راه بیندازند. هریک از ما تجربه‌ای دست‌اول از هنگامی داریم که مدیرمان با یک نامه کوتاه و مختصر از طرف مدیر مافوق‌اش از کار برکنار شده است. در این وضعیت، کارکنان سازمان عمیقاً ناراحت شده‌اند. مدیر برکنار شده شاید دو دهه بوده که در شرکت حضور داشته و تنها رهبری بوده که بسیاری از کارکنان در مورد تمام وظایف خود با او مشورت می‌کردند. پس از تشخیص آثار منفی، یک مدیر ارشد در جلسه حضور می‌یابد تا دلایل این برکناری را توضیح دهد. این جلسه بسیار اندوهبار است اما همزمان، فرآیند درمانی هدفمندی را آغاز می‌کند. * تشریفات سازمانی ایجاد کنید. فرهنگ بشری دارای تشریفات و مراسمی است که جامعه و اجتماع می‌توانند با آن‌ها به افراد غم‌دیده و خانواده‌هایشان کمک کنند. فرهنگ سازمانی نیز باید تشریفات خود را داشته باشد؛ آیین‌هایی که می‌تواند نشانه‌های بارزی از بازیابی و تغییر را نمایش دهد. سازمان‌های ژاپنی به تشریفاتشان در هنگام انتقال رهبری ارشد به فرد دیگر، شناخته شده‌اند. آن‌ها فضا و زمان بسیاری برای آیین‌های خود در نظر می‌گیرند که کارکنان از این طریق گذشته را به رسمیت شناخته و وارد آینده شوند. تشریفاتی با عنوان «شکست انسان را هوشیار می‌کند» و موارد دیگر به کارکنان فرصت می‌دهد از تجربه‌های شکست خود فارغ آیند. افراد در این تشریفات با تأمل بر روی آنچه آموخته‌اند، شجاعت خود را جشن می‌گیرند. چنین مراسم‌هایی به هیچ وجه ریخت و پاش به حساب نمی‌آیند چرا که به افراد کمک می‌کند خود را از غم آزاد کنند. «اندوه حل‌نشده» نیروی بسیار مخربی است که توانمندی رهبران را مهار می‌کند و به سازمان‌ها در بهترین شرایط فعالیتشان ضرر می‌زند، چه رسد به اکنون كه شرایط هم خوب نیست. رهبران و سازمان‌ها باید با تشخیص چگونگی شعله‌ور شدن حس اندوه و فقدان ناشی از این همه‌گیری، اقداماتی انجام دهند که اندوه را به نیرویی خلاق و فقدان را به منبعی الهام‌بخش تبدیل می‌کند.
برچسب‌ها:

نگاه فرصت محور شرکت‌ها نسبت به مقوله دورکاری

نگاه فرصت محور شرکت‌ها نسبت به مقوله دورکاری

دکتر «حسن فرضی» مدیر منابع انسانی شرکت «داروسازی دکتر عبیدی» در گفت و گو  با «پارادایم» مطرح کرد : اشاره:شیوع ویروس کرونا طی حدود یکسال اخیر ، به طور طبیعی فعالیتهای روزمره و حتی هدفگذاری میان مدت شرکتهای مختلف در سرتاسر جهان را تحت الشعاع قرار داده است. این قاعده در خصوص شرکتهای داروسازی نیز صادق است. در این خصوص گفت و گویی با دکتر «حسن فرضی» مدیر منابع انسانی شرکت داروسازی دکتر عبیدی صورت داده ایم. دکتر فرضی فارغ‌التحصیل دکترای مدیریت عالی کسب‌و‌کار ازدانشگاه علامه طباطبایی بوده و از سال 1390 به عنوان مدیر منابع انسانی در این شرکت دارویی بزرگ و با سابقه مشغول به فعالیت است. این گفت و گو از نظرتان می گذرد:  به نظر میرسد  شیوع کوید-19، فعالیت روزمره شرکتهای دارویی را نیز مانند همه شرکتها و موسسات تولیدی و اعتباری را تحت تاثیر خود قرار داده است. آیا این قاعده در خصوص شرکت داروسازی دکتر عبیدی نیز صادق است ؟شرکت متبوع شما از زمان شیوع کرونا تا کنون، به طور کلی با چه چالشهایی مواجه بوده است ؟ طی ماههای گذشته و با شیوع کرونا  ،  دردسرها و چالشهایی برای شرکت ما ایجاد شد.صریح تر بگویم که این چالشها، از جنس بحران بود ، حتی  بزرگ تر از بحرانهای که تا کنون آنها را تجربه کرده بودیم. شیوع بیماری کرونا بستر و زمینه ای را  فراهم کرد تا شرکت ما نیز مانند بسیاری از دیگر سازمان ها  و شرکتها، «دورکاری کارکنان» را در دستور کار قرار دهد. اما  در ابتدا  و با شروع دورکاری پرسنل،  با دغدغه هایی مواجه شدیم. مهم ترین این دغدغه ها، مربوط به چگونگی ایجاد ارتباطات کاری در دوران کرونا( ارتباطات کاری در داخل و خارج از شرکت) بود. یکی دیگر از چالش هایی  که در ابتدای شیوع کرونا با آن مواجه بودیم نگرانی های طبیعی پرسنل در قبال وضعیت غرطبیعی به وجود آمده و لزوم  حفظ سطح انگیزه کاری آنها بود.  البته این موضوع در سطح جامعه نیز بسیار وجود داشت.ما نیز  باید به دنبال برنامه ریزی جهت  حفظ روحیه کاری پرسنل بودیم.بستر سازی برای دوران دورکاری چالش دیگری بود که با آن مواجه بودیم چراکه ما در ایران کمتر مفهوم دورکاری را تجربه کردیه بودیم و شرکت ما نیز از این موضوع مستثنی نبود. همان گونه که اشاره شد، ما در یک زمان مشخص، با چندین چالش مواجه بودیم. ما باید از یک سو در کارکنان شرکت انگیزه ایجاد می کردیم و به صورت موازی، راندمان کاری آنها را علی رغم محدودیتهای ناشی از شیوع کرنا حفظ می کردیم. فراتراز آن، ما یک شرکت تولیدی هستیم و خروجی تولیدات ما کاملا برنامه ریزی شده است بنابراین در زمان شیوع بیماری کرونا و این بحران جهانی نیز باید تولیدمان مطابق با برنامه ریزی ها انجام می شد این درحالی بود که در کنار تمامی این موضوعات حفظ سلامت پرسنل و کارکنان بسیار مورد توجه ما بود. شرکت  داروسازی دکتر عبیدی طی یک سال گذشته در حوزه نیروی انسانی چه اقداماتی انجام داده است تا علاوه بر حفظ سلامت جسمی، پرسنل از سلامت روانی نیز برخوردار باشند تا دغدغه حفظ راندمان کاری نیز برطرف شود؟ با شیوع بیماری کرونا اولین اقدام ما در این شرکت، تشکیل کمیته بحران ، متشکل از مدیران و مدیران ارشد شرکت بود. در ابتدا این کمیته به صورت روزانه تشکیل می شد و با هماهنگی های لازم اکنون این کمیته به صورت هفتگی تشکیل می شود. در شرکت داروسازی دکتر عبیدی حدود هزار و 500 نیروی انسانی مشغول به فعالیت هستند که از این تعداد حدود 750 نفر در کارخانه مشغول به کار هستند. بنابراین در شرایط شیوع بیماری کرونا نیازمند برنامه ریزی های خاص بودیم زیرا  امکان دورکاری نیروی انسانی شاغل در خط تولید وجود نداشت در هر حال باتوجه به اینکه محصول و تولید این کارخانه «دارو» است ،باید فعالیت استمرار داشته باشد.کمیته بحران این شرکت دارای سه ضلع ایمنی، بهداشت و محیط زیست، منابع انسانی و ارتباط است .  در هریک از حوزه های سه گانه «ایمنی»،» بهداشت و محیط زیست»و « منابع انسانی و ارتباطات» چه تصمیمات مهمی جهت مدیریت وضعیت ناشی از شیوع ویروس کرونا اتخاذ شد؟ ما معتقدیم که  بخشی از موضوع مدیریت بحران با اطلاع رسانی صحیح و به موقع( به پرسنل و مخاطبان بیرونی )  قابل اجرا است.در این کمیته تصمیم گرفته شد که مولفه سلامت نیروی انسانی مورد توجه قرار گیرد و در این راستا نقش «پزشک طب کار در کارخانه و شرکت تقویت شد .به نحوی برنامه ریزی صورت گرفت که تمامی پرسنل بتوانند در هر زمانی با پزشکان در ارتباط باشند.همچنین اطلاعات لازم درخصوص بیماری کرونا و نحوه پیشگیری از آن به صورت روزانه و مستمر به پرسنل این شرکت از طریق ایمیل ها، بردها و اس ام اس اطلاع رسانی شد و این روند کماکان ادامه دارد. در راستای تقویت سلامت روان نیز فایل های صوتی حاوی صحبتهای کلیدی روانشناسات،  برای تمامی پرسنل ارسال می شود و همکاران ما می توانسنند درخواست مشاوره با روانشناس را داشته باشند . این خدمات به صورت تلفنی و مجازی ارائه می شود. همچنین پرسنل مبتلا به کوید-19 ،  مورد حمایت شرکت قرار گرفتند و در این راستا بسته های های بهداشتی برای آنها ارسال می شود .همچنین  انجام تست های پی سی آر نیز از ابتدا تاکنون برای پرسنل رایگان بوده است.  شیوع  کرونا، اکثر  فعالیت شرکتها  را به سمت فضای مجازی و فعالیتهای حضوری را به سوی  دورکاری کشانده است.  در شرکت داروسازی عبیدی چه اقداماتی برای اجرای صحیح و اصولی دورکاری انجام شده است؟ در اولین اقدام به موضوع آموزش و فرهنگسازی دورکاری توجه شده است.  سعی کرده ایم  به جای منتظر ماندن جهت پایان یافتن کرونا، آموزش های لازم برای چگونگی زندگی در دوران کرونا را مدنظر قرار دهیم. درحال حاضر نیز برنامه های آموزشی در قالب فیلم، بروشور و دوره های مجازی به مدیران و پرسنل مخصوصا پرسنل ستادی در خصوص نحوه صحیح دورکاری ارائه می شود.  هدف اصلی در این آموزش ها چیست؟ هدف اصلی این است که در کنار حفظ سلامت روحی و روانی پرسنل بتوانیم  راندمان کاری را حفظ کنیم. براساس بررسی های صورت گرفته قرار شد که نیروهای ستادی شرکت دورکاری کنند. بنابراین باید تجهیزات لازم مانند لپ تاپ و اینترنت در اختیار پرسنل قرار می گرفت که  البته توانستیم با خرید و یا اجاره لپ تاپ بخشی از نیازها را برطرف کنیم و بخشی از نیازها نیز از تجهیزات شخصی افراد تامین شد.  آیا می توان نسبت به مقوله دورکاری  در دوران شیوع کرونا، در کنار نگاه محتاطانه و تهدید محور، نگاهی فرصت محور نیز داشت؟ بله.به عنوان مثال با شروع دورکاری رویکرد و روش های مدیریتی شرکت ما  نیز تاحدودی تغییر کرد به طور مثال در گذشته اطلاع از حال پرسنل یک مزیت مدیریتی بود اما با بحران بیماری کرونا و افزایش دورکاری این امکان به الزام تبدیل شد.براساس دستورالعمل های تدوین شده برای دروان شیوع بیماری کرونا مدیران شرکت موظفند به صورت روزانه با پرسنل ارتباط مجازی داشته باشند و از حال آنها و خانواده هایشان مطلع شوند.همچنین در این دوران جلسات مدیران شرکت نیز به صورت مجازی برگزار و گروه مجازی مدیران شرکت نیز تشکیل شد. بر این باور هستم  که جنبه فرصت هایی که بیماری کرونا، دورکاری و بحران دارد کم نیست و باید از این فرصت ها استفاده کرد. در حوزه دورکاری تعادل میان کار و زندگی مورد توجه است .بنابراین با آموزش و اجرای دورکاری صحیح می توانیم راندمان کاری را افزایش دهیم .براساس تحقیقات صورت گرفته اگر دورکاری به صورت صحیح انجام شود رضایت شغلی افراد نیز افزایش می یابد چراکه در دورکاری به خروجی و نتیجه کار توجه می شود. من معتقدم در کشور ما هنوز به این نقطه نرسیدیم اما با آموزش صحیح و ایجاد زیرساخت های لازم می توانیم به مفهوم و مصداق  صحیح دورکاری دست یابیم.  در ابتدای شیوع بیماری کرونا چه اقداماتی در این شرکت صورت گرفت تا  غربالگری به درستی انجام شود ؟ پس از تعطیلات عید نوروز حدود 250 نفر از پرسنل طی یک روز باید در محیط کار حاضر می شدند که حضور این تعداد پرنسل بسیار پرریسک بود که علاوه بر انجام آزمایش پی سی آر به صورت رایگان ،پرسنل باید پرسشنامه هایی را نیز درخصوص وضعیت جسمانی خود تکمیل می کردند. نکته دیگر اینکه اجرای پروتکل ها، استفاده از ماسک و اطلاع رسانی در صورت ابتلا فرد و خانواده در این شرکت الزامی است و اگر فردی این موارد را رعایت نکند حتی ممکن است بدون تشریفات کمیته انضباطی منابع انسانی فرد تا مرز اخراج نیز خواهد رفت. تاکنون گزارشی از اخراج نداشتیم اما در مواردی توبیخ انجام شده است.  آیا با توجه به شیوع  کرونا و شرایط خاصی که در آن قرار داریم،  شرکت داروسازی دکتر عبیدی  در این دوران جذب نیرو نیز داشته است؟ باتوجه به اینکه به صورت میانگین حدود 20 تا 30 نفر از پرسنل عملیاتی شرکت به دلیل بیماری کرونا، بیماری اعضای خانواده و یا وجود بیماری زمینه ای نمی توانند در محل خدمت خود حاضر شوند ، در این بخش جذب نیرو داشته ایم تا بتوانیم براساس برنامه ریزی های صورت گرفته تولید را پیش ببریم.  به جذب نیروی انسانی در بخش عملیاتی یا بخش تولیدی اشاره فرمودید برای اجرای مصاحبه های جذب نیرو باتوجه به شیوع بیماری کرونا از فضای مجازی نیز استفاده کرده اید؟ بله. در شرایط فعلی رویکرد این شرکت در انجام مصاحبه ها استفاده از فضای مجازی بوده است و حدود 80 درصد مصاحبه ها به صورت تلفنی و آنلاین انجام شده است.معتقدیم که استفاده از  تکنولوژی از ملزومات دورکاری بشمار می رود. بنابراین در جذب نیروهای جدید همواره این موضوع مدنظرمان است که نیروهای جدید شرکت دارای قابلیت استفاده از فناوری باشند.  یکی از چالش های دورکاری کم رنگ شدن ارتباط چهره به چهره کارکنان است. آیا شرکت دارو سازی دکتر عبیدی برای رفع این مشکل اقدامی صورت داده است؟ در  روند دوره کاری ارتباط چهره به چهره کارکنان کاهش می یابد که ما برای رفع این مشکل جلسات مجازی دورهمی برگزار می کنیم که این جلسات جنبه سرگرمی و اطلاع از احوال کارکنان دارد.  آیا  به نظر شما می توان در دوران بحرانی، برنامه ریزی های بلندمدتی را معطوف به اهداف شرکتها صورت داد؟ سبک و سیاق  مدیریت در زمان بحران بسیار متفاوت است و نمی توان در شرایط بحران از ابزارها و نگاههای زمانبر و بلند مدت استفاده کرد. بنابراین برنامه ریزی ها و چشم اندازها باید در قالب «مدیریت بحران» مورد تحلیل و تفسیر قرار گیرد.  استفاده از ظرفیت  فضای مجازی تا چه میزان می تواند در کاهش هزینه های شرکت ها نقش داشته باشد؟ برگزاری یک جلسه  به صورت حضوری، مستلزم صرف هزینه های زیادی از جمله تهیه بلیط، اسکان و ….می باشد. درحالی که اکنون با گسترش جلسات در فضای مجازی بسیاری از این هزینه ها کاهش یافته است. اتفاقا در آینده نیز حتی پس از مهار کرونا،  می توانیم با برگزاری بسیاری از جلسات در کل کشور به صورت مجازی، نقش مهمی در کاهش هزینه ها و حتی مواجهه با بحرانهایی مانند آلودگی هوا ایفا کنیم. جلسات و رفت و آمدها موجب افزایش آلودگی هوا می شود.معتقدم این موضوع منجر به چابک سازمانها نیز خواهد شد.span class=”fontstyle0″
برچسب‌ها:

فراتر از یک نیاز

فراتر از یک نیاز

دکتر حنیف غفاری-سردبیر «رسانه»شناخته شده ترین مجرای انتقال پیام در عصر حاضر محسوب می شود.ظرفیتی که به استخدام بشریت در آمده است تا بتواند بازتاب دهنده عقاید، نگاهها، سیاستگذاری  و ارائه راهکارها از سوی یک فرد،گروه یا سازمان باشد. «مدیریت منابع انسانی» حوزه ای است که در آن نه تنها رسانه ها می توانند در جایگاه «بسترساز تصمیمات بزرگ» قرار گیرند، بلکه به ابزاری برای تعامل موثر «مدیران» با یکدیگر تبدیل شود. در این بستر و جایگاه ، «دیدگاهها»،» استراتژی ها»،» کارکردها» و « کارویژه ها» مورد هم پوشانی و حتی در مواردی انتقاد قرار می گیرد.با این حال خروجی و محصول این «دیالکتیک»، رشد و ارتقای ساختار مدیریتی کشور، خصوصا در حوزه «مدیریت منابع انسانی» می باشد. با توجه به تعریف شناخته شده و مالوفی که از «مدیریت منابع انسانی» وجود دارد، «سازمانها» و « مدیران» در این معادله نقش «متغیر مستقل» و «مسئولیتهای » و روابط کاری نقش « متغیر وابسته» را ایفا می کنند. هر یک از این متغیرها و به عبارت بهتر، «کلید واژگان»مستلزم «بسط « و « تحلیل « بر اساس شرایط و ویژگی های کلان یک ساختار و نهاد می باشد. شکل گیری یک ساختار تشکیل دهنده ، گزینشگر و پروش دهنده مدیران موفق در جامعه، مستلزم چینش مولفه ها و ویژگی های عدیده ای در کنار یکدیگر است. بدون شک یکی از اصلی ترین وظایف رسانه هایی که در سرتاسر جهان در حوزه مدیریت منابع انسانی فعالیت می کنند، چینش همین مولفه های بنیادین در کنار یکدیگر و تبدیل آنها به یک «ساختار موفق» است. بدیهی است که در غیر این صورت، شاهد ایجاد مجموعه ای «چندپارچه» خواهیم بود که برآورد کنشها و واکنشها در آن، قطعا به سود سازمان، مدیران و مسئولین شرکت نخواهد بود. موسسه رشد سرمایه انسانی ایرانیان( رسا) با درک این دغدغه مهم و در راستای هم افزایی و هم فکری مدیران منابع انسانی کشور،با عنایت الهی تصمیم به راه اندازی نشریه ای گرفته است که منعکس کننده آخرین یافته ها در حوزه مدیریت منابع انسانی در جهان و متعاقبا، بازتاب دهنده تجربه و نگاه مدیران عزیز کشورمان در این حوزه باشد. با توجه به وسعت و دامنه گسترده ای که حوزه «مدیریت منابع انسانی» در ایران داشته و هر دو بخش خصوصی و دولتی را در بر می گیرد، نهایت تلاش خود را به کار خواهیم بست تا با گزینش مطالب جدید، متنوع و موثر در حوزه مدیریت منابع انسانی در جهان و ارائه آنها به صورت هفتگی به مدیران عزیز کشورمان، پاسخگوی نیاز آنها به منابع تولیدی و نوشتاری غنی در این حوزه باشیم. همچنین نشریه هفتگی «پارادایم» به صورت هفتگی و در قالب گفت و گو با مدیران و صاحب نظران حوزه منابع انسانی ، اساتید دانشگاه و ….، دغدغه ها و مطالبات مدیران کشورمان در این حوزه را به اشتراک سایرین گذاشته و آنها را مورد بررسی و تحلیل قرار خواهد داد. با توجه به عدم تمرکز و نقش آفرینی رسانه ها در حوزه «مدیریت منابع انسانی» در کشورمان،راه اندازی و به حول قوه الهی استمرار فعالیت این نشریه را نه تنها به مثابه یک «نیاز»، بلکه فراتر از آن مورد توجه قرار داده و خواهیم داد. بدیهی است که در این مسیر، از توصیه ها، پیشنهادات و انتقادات همه مدیران و صاحب نظران حوزه مدیریت در کشور ( خصوصا حوزه مدیریت منابع انسانی) استقبال کرده و بی صبرانه در انتظار رهنمودهای گرانقدر شما عزیزان خواهیم بود.
برچسب‌ها:

سخن مدیرمسئول

سخن مدیرمسئول

دکتر محمد مهدی علیشیری همه ما می‌دانیم که دنیای امروز ما تفاوت زیادی با دنیای پدران و پدربزرگ‌های ما دارد. متولدین دهه‌های ۵۰ و ۶۰ هجری شمسی می‌توانند به راحتی با رجوع به خاطرات خود این تفاوت گسترده را احساس کنند. تغییرات گسترده‌ای که در قلمروهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فناوری رخ داده است دنیایی جدید با اقتضائات خاص خود ایجاد کرده است. بسیاری از چارچوب‌های نظری و تکنیک‌هایی که شاید چند دهه پیش برای مدیریت کردن در این دنیا ایجاد شده‌اند در سال‌های اخیر دیگر کاربردی ندارند. دنیایی با سرعت تحول باور نکردنی، شبکه‌های گسترده‌ای از متخصصین و سازمان‌هایی که مستمرا به بهبود فکر می‌کنند و در حال متحول کردن محیط پیرامون خود هستند. کافی است در مورد موضوعی چند سال پیش مطالعه کرده باشید و آن را رها کرده باشید، مطمئن باشید که اگر مجددا به مطالعه آن روی آورید تحولات زیادی را در آن شاهد خواهید بود. به هم‌پیوستگی فعالیت‌ها در سرتاسر دنیا و تحول سریع دو ویژگی خاص این دوره هستند. به همین دلیل تلاطم‌های گسترده‌ای در سال‌های اخیر به وقوع پیوسته است که شاید مشهودترین آنها برای ما به شیوع بیماری کوید-۱۹ بازگردد. مدیریت کردن سازمان‌ها در چنین شرایطی حتما نیازمند به روز بودن و همگامی با پیشرفت‌های نظری و عملی است که در دنیا جریان دارد. مدیریت منابع انسانی نیز یکی از عرصه‌های مهم و به شدت در حال تغییر در دنیای سازمان‌ها است. علاوه بر پیشرفت‌های نظری حاصل شده در سالیان گذشته، اضافه شدن فناوری اطلاعات به مدیریت منابع انسانی و افزایش حجم و گستره تحلیل داده‌ها در این حوزه باعث شده است که بسیاری از فرآیندهای سنتی مدیریت منابع انسانی با تحول گسترده‌ای مواجه شوند. انتقال مفاهیم و تجربیات سازمان‌های فعال در کشورهای مختلف می‌تواند تصویری به روز و دقیق از این تحولات برای ما ایجاد کند. با توجه به سرعت گرفتن روند بلوغ سازمانی مدیریت منابع انسانی در بسیاری از سازمان‌های کشور، نیاز به این تصویرسازی روز به روز جدی‌تر احساس می‌شود. نمونه‌ای از این امر را در ابتدای سال ۱۳۹۹ شاهد بودیم. در این دوره با گسترش همه‌گیری کوید-۱۹ نیاز جدی به بروز رسانی دانش مدیران ایرانی در زمینه مدیریت بحران احساس می‌شد. همکاران من در رسا در این مقطع با تلاشی مثال‌زدنی گزارش‌های مختلفی را در این زمینه ترجمه کردند و به صورت عمومی در اختیار عموم علاقمندان قرار دادند. بازخور‌های فوق‌العاده‌ای که ما در آن مقطع دریافت کردیم نمودی از توجه و نیاز متخصصان مدیریت به این محتواها بود. با توجه به موارد فوق ما به این نتیجه رسیدیم که باید زیرساختی را برای انتقال محتوای روز دنیا در حوزه مدیریت منابع انسانی به متخصصین این حوزه ایجاد کنیم. مشخص بود که این زیرساخت نباید چیزی مشابه نشریات علمی دانشگاهی باشد و مخاطبان آن به جای مواجهه با مفاهیم و چارچوب‌های کلی، باید با الگوها و رویه‌های اجرایی مدیریت منابع انسانی آشنا شوند. به همین منظور، علاوه بر تجربیات پیشین خود شروع به کاوش در نشریات تخصصی مدیریت منابع انسانی در سطح جهان کردیم و نمونه‌های موفقی را در کشورهای مختلف شناسایی کردیم. با استفاده از محتواهای گسترده‌ای که در دسترس ما قرار گرفته بود تصمیم به تدوین هفته‌نامه‌ای گرفتیم که به صورت مستمر آخرین پیشرفت‌های حوزه مدیریت منابع انسانی را مورد بررسی قرار دهد و در عین حال راهکارهایی کاربردی را در اختیار متخصصین این حوزه قرار دهد. در عین حال، در نظر گرفتن اقتضائات ملی و فرهنگی کشور نیز امری بود که نمی‌توانستیم به راحتی از کنار آن بگذریم. از همین رو، از همین شماره اول تلاش کردیم با کاوش در تجربه متخصصان ایرانی مدیریت منابع انسانی، زمینه پیوند این دو روند با هم را فراهم آوریم. به واقع، غایت اصلی ما از انتشار این نشریه، ایجاد هویت مشترک بین متخصصین مدیریت منابع انسانی در ایران است. هویت مشترکی که به واسطه به اشتراک‌گذاری دانش تخصصی و ایجاد فرصت‌های بیشتر برای همفکری حاصل می‌شود. در گام‌های بعدی روندی که از امروز آغاز می‌شود به دنبال ایجاد فرصت‌هایی برای گفتمان‌سازی و ایجاد تالارهای مشترک گفتگو در این حوزه خواهیم بود. علاوه بر این، از آنجا که تعامل با کارکنان بخشی از ماموریت‌های اصلی هر مدیری را شکل می‌دهد معتقدیم که بسیاری از نکاتی که در این نشریه در اختیار مخاطب قرار می‌گیرد برای عموم مدیران نیز مفید خواهد بود و آنها می‌توانند با استفاده از این نکات، تعامل سازنده‌تری با کارکنان زیرمجموعه خود داشته باشند. بر این اساس انچه در شماره‌های اتی این نشریه خواهد دید ترکیبی از ترجمه مطالب کاربردی نشریات تخصصی مدیریت منابع انسانی در کنار تجربیات موفق مدیران ایرانی در این حوزه است. ارزش‌های اصلی ما در انتخاب و آماده‌سازی محتوای این نشریه به روز بودن، کاربردی بودن و متناسب بودن با نیازهای سازمان‌های کشور خواهد بود. آغاز چنین مسیری نیازمند همفکری جمع گسترده‌ای از متخصصین مدیریت منابع انسانی است که ما تنها بخش کوچکی از آنها را شکل می‌دهیم. شما می‌توانید با بازخور دادن و دادن کمک فکری به ما نقش مهمی در تقویت محتوای ارائه شده در نشریه داشته باشید. پیشاپیش قدردان حمایت‌های شما هستیم.
برچسب‌ها:

لطفا موارد زیر ر ا تکمیل فرمایید.