یکی از وظائف اصلی رهبری، تخصیص موثر و کارآمد منابع سازمان است. در کسبوکار، این امر نیاز به رهبرانی برای اتخاذ تصمیمات حیاتی دارد که در نهایت موفقیت یا عدم موفقیت سازمان را تعیین میکنند. با این حال، اتخاذ تصمیمات خوب کاری به تنهایی برای تضمین موفقیت کافی نیست. رهبران کارآمد باید دارای مهارتهای بینفردی برای کنار آمدن با دیگران و ایجاد تیمهای دارای عملکرد بالا باشند. هر دو مهارتهای استدلال انتقادی و مهارتهای بینفردی، پیشبینی کنندههای موثر عملکرد هستند. از این رو، قاعدتا کارفرمایانی که به عملکرد شغلی اهمیت میدهند باید دو چیز را بدانند: آیا کارمندان من تصمیمات خوبی میگیرند و آیا آنها مهارت های بین فردی برای عملکرد موثر دارند؟ بهترین راه برای پاسخ به این سوالات استفاده از ارزیابیها میباشد.
استفاده از ارزیابیهای شناختی و شخصیتی در انتخاب کارمندان
ارزیابیهای شناختی، مانند پرسشنامه استدلال کسبوکاری هوگان (HBRI)، برخی از قویترین پیشبینی کنندههای عملکرد شغلی هستند. هر شغلی که مستلزم حل مسائل، ارزیابی پیامدهای راهحلهای مختلف یا سنجش راهحلها نسبت به یکدیگر باشد، میتواند از ارزیابیهای شناختی که مهارتهای استدلال انتقادی فرد را به طور دقیق اندازهگیری میکند بهرهمند شود. استدلال انتقادی موثر مستلزم سه چیز است:
- درک روشنی از مسئله؛ اکثر مواقع رهبران وقت خود را صرف حل مسئله یا مسائل اشتباهی میکنند که در واقع اصلا مسئله نیستند.
- تحلیل منطقی راهحلهای ممکن برای مسئله؛ برخی راهحلها به احتمال زیاد موثرتر از راهحلهای دیگر هستند، بنابراین توانایی تحلیل منطقی و عینی آن راهحلها مهم است.
- پیشبینی دقیق پیامدهای هر راهحل؛ برخی راهحلها ممکن است منجر به مسائلی در آینده شوند، بنابراین هزینه و تاثیر راهحلهای مختلف را باید در نظر گرفت.
استفاده از ارزیابیهای شناختی برای سنجش داوطلبان شغلی در این سه زمینه اصلی به ما می گوید که فرد چگونه تصمیمگیری خواهد کرد و آیا در انجام این کار رضایتبخش خواهد بود یا خیر. با این حال، ارزیابیهای شناختی تصویر کاملی از نحوه کار فرد در یک محل کار مشترک مدرن را به ما نمیدهد. اینجاست که ارزیابی های شخصیتی وارد عمل می شوند.
ارزیابیهای شخصیتی بینش ارزشمندی درباره رفتار روزمره افراد میدهند. کارفرمایان با استفاده از ارزیابیهای علمی مانند پرسشنامه شخصیت هوگان (HPI)، پرسشنامه توسعه هوگان (HDS) و پرسشنامه انگیزهها، ارزشها و ترجیحات (MVPI) به سه سوال کلیدی درباره افراد پاسخ میدهند:
- عملکرد آنها زمانی که در بهترین حالت خود هستند چگونه خواهد بود؟
- چه رفتارهایی شانس موفقیت آنها را از بین خواهد برد؟
- چه چیزهایی آنها را تشویق و ترغیب می کند؟
پاسخ به این سوالات به هنگام تعیین این امر که آیا فرد برای یک شغل خاص مناسب است یا خیر حیاتی میباشد. داوطلب شغلی میتواند مهارتهای بین فردی مطلوب را جهت انجام کار داشته باشد اما اگر ارزشهای اصلی او با ارزشهای سازمان مطابقت نداشته باشد شایسته نخواهد بود. از طرف دیگر، ارزشهای فرد ممکن است با ارزشهای سازمان به طور کامل مطابقت داشته باشد اما ممکن است او فاقد مهارتهای بین فردی که منجر به موفقیت در آن نقش میشود، باشد.
ارزیابیهای شناختی و ارزیابیهای شخصیتی، دو چیز متفاوت را اندازه میگیرند و این خبر خوبی برای کارفرمایان است. این بدان معناست که هر دو ارزیابیهای شناختی و شخصیتی، اطلاعات مفیدی را درباره داوطلبان شغلی بالقوه با اطناب بسیار کم اضافه میکنند. مدیران استخدام با ارزیابی داوطلبان شغلی از نظر تصمیمگیری و مهارت بینفردی، بهترین شانس را در استخدام مجریان دارای عملکرد بالا به خود میدهند.