جلسه سومی هستش که به عنوان کارآموز ارزیاب در کانون های ارزیابی رسا حضور دارم؛
اغراق نیست اگر بگم، هر بار وقتی قسمتهای مختلف فرآیند که شامل کارگروهی، تمرین تحلیل، شبیه سازی موقعیت ها و … هست رو می بینم و در فرآیند ثبت بازخورد برای افراد مشارکت می کنم، به این نکته فکر می کنم که چه خوب میشد اگر همه ما در سالهای مختلف زندگی شخصی و شغلی مون از چنین فرصتی برخوردار بودیم.
فرصت دیدن خودمون از نگاه دیگران، دیگرانی که نه پیشینهای با ما داشتند و دارند که روی ارزیابی اون لحظهشون از ما تاثیر بذاره و نه قراره درباره شخصیت ما بازخورد و نظر بدن که فکر کنیم مورد تهدید قرار گرفتیم، بلکه فقط قراره برشی کوتاه از تعاملات ما با دیگران رو ببینند، به مهارت حل مساله مون توجه کنند و ما رو در شرایط یک موقعیت ساختگی اما واقعی ببینند و بازخورد بدهند که ما در اون برشها چگونه عمل کردیم، چگونه گفتیم و شنیدیم و …و از اونجایی که این بازخوردها کاملا منطبق بر اظهارات و عملکرد اون لحظه مون هستش،این امکان رو بر ارزیاب میبنده تا نظرات شخصیش رو در فرآیند وارد کنه.
در کانونهای ارزیابی رسا، ما به عنوان ارزیاب حتی از اسم افراد شرکت کننده مطلع نیستیم و با شماره اونهارو میشناسیم و این تا حد امکان راه رو بر امکان خطای مشابهت می بنده.
ما سمت و جایگاه افراد رو نمیبینیم، پیشینه ای ازشون نداریم تا مبنای قضاوت ما بشه، فقط و فقط روی اونچه در اون برش زمانی از خودشون بروز میدن یادداشت هامون رو می نویسیم.
برای خودم به شخصه خیلی جذابه که فرصتی داشته باشم برای دیدن خودم از نگاه دیگران چون تا حد زیادی بهانههای درونیم برای نپذیرفتن بازخوردها کمتر میشه، چون ارزیاب اصلا من رو نمیشناسه و فقط خودم و ابراز خودم هست که اون برداشت ها رو در ارزیاب ایجاد کرده و اگر همه ما سالی یا چند سالی یک بار چنین بازخوردهای جامع و مانعی رو دریافت کرده بودیم، احتمالا خیلی بیشتر در زندگی شخصی و شغلیمون آگاهانهتر و متناسبتر قدم برمیداشتیم.
پدید آورنده: ساناز دودانگه